سایتی دیگر؛ رسته از بند سانسور و اندیشه ورزی در آزادی
سه سالی از بسته
شدن اولین سایت اینترنتی من میگذرد؛ سه سالی پر حادثه در ایران و بیرون
آمدنم از آنجا و تن به تبعید و مهاجرتی تحمیلی دادن. تبعیدی که به دنبال
خفقان و سانسور گستردهتر از پیش بر فکر، ذهن، نوشته و انسانیت اعمال
میشود.
به باور من سانسور توهین به شعور و منش انسان است؛ وقیحانه بر هویت انسان هجوم میآورد و راه بر اظهار آزادانه و بیقید و بند شخصیت و اندیشه میبندد. سانسور برآمدی از سیطره جهل و خرافه است که به هیچ اصل انسانی و اخلاقی پای بند نیست؛ بیمحابا اندیشه و اندیشمندان را به مسلخ توقیف و غیرمجاز بودن میبرد و از خلاقیت و تولید فکر بشدت جلوگیری میکند.
سانسوریان آنجا که بنیان خویش بر باد دیده و اندیشه را در مواجهه با آموزههای روزگار سپری شده خود به نظاره مینشینند، دستگاه بررسی کتاب راه میاندازند، تا با جلوگیری از نشر و پخش اندیشه و اخلاق، چند صباحی بیشتر در عمر ننگین و ضدانسانی دوام داشته باشند.
آنان از این دقیقه غافلند که اندیشه و اندیشمند آبشخور پخش پیدا میکند و هیچ انسان آزاده و دارای فکر و هنری به انتظار صدور مجوز نمینشیند. خصوصن که در دنیای امروز راههای تازهای برای نشر و پخش پدید آمده و فضای دموکراتیک اینترنت، راه بر هر نظارت و سانسوری بسته است.
سانسوریان به تلافی ابراز آزادانه اندیشه و هنر، مجهولات و خرافهها را در جامعه به نمایش میگذارند؛ کالاهایی که وانمودهای از اندیشه و هنرند و حتا به کوتاهی هم نمیتوانند ذهن و زبان انسانها را تأمین کنند و جای بر واقعیت اندیشه و هنر تنگ گیرند.
در زمانه سانسور و نظارت و صدور مجوز برای اعلان اندیشه و هنر، خردمندان در تنهایی خود و خفای اندیشه گرانهای به تولید و بازآموزی و ثبت خلاقیتهای ادبی و هنری مینشینند و با این کار، به مقابله با دستگاه سانسور میپردازند؛ آنان به درستی فهمیدهاند که خشکاندن اندیشه و هنر در دستور کار سانسوریان قرار گرفته و در چرخه انسانیت و توحش، مدنیت و خرافه، به ندای خرد و احساس پاسخ داده و از آن میانه، اندیشه و ادبیات شکل میگیرند.
از این لحاظ است که سانسوریان دشمنان قسم خورده فلسفه، علم و ادبیات هستند. بیهوده بر توقیف رمان و تاریخ پای میفشارند و عرض خود میبرند و زحمت کشور میدارند. بیدرنگ نباید از اثرات مخرب سانسور در جامعه غفلت کنیم و خوشبینانه بر بیهودگی دستگاه سانسور پوزخند زنیم؛ چرا که سانسور مانعی اگرچه به کوتاهی در تولید هنر و ادبیات میگشاید و فرهنگ جامعه را با وقفهای ای بسا غیرقابل جبران درگیر میسازد؛ توقیف نزدیک به چهار هزار عنوان کتاب در ایران زمین و معطل ماندن متنهایی در اندیشه و هنر و ادبیات، شاهدی بر این مساله است.
اهمیت این معضل زمانی بیشتر میشود که در سویه دیگر جهان، اندیشه و ادبیات با فراغ بال و در کمال آزادی و برابری به تولید فکر میپردازد و با هر انتشاری، بر غنای فرهنگ انسانی و بالندگی تمدن سیارهای میافزاید؛ افسوس و هزاران افسوس که نویسندگان و هنرمندان ایرانی را به واسطه سیطره ضدانسانی و خرافی دستگاه سانسور با تمامی عقبه و پیشخوانش، در این ضیافت فرهنگ جهانی حضوری نیست و به یقین این شکستن سد سانسور با لایههای استبدادی و رویههای خرافی آن، مجالی برای تولید فکر و خلاقیتهای هنری و ادبی برای نویسندگان اندیشمندان ایرانی فراهم خواهد ساخت.
***
من برای رهایی جان و ذهن از سانسوریان و مستبدان به دیار غیر افتادهام و در فضای شبکه جهانی اینترنت به نوشتن میپردازم؛ بسان اعتراض و مقابله با سانسور و خفقان و در راهیابی به اندیشههای انسانی و خردمندانه؛ در این مقام به اندیشه من، واقعیت به وجود آورنده اندیشه است و اندیشه در تبیین و توضیح واقعیات است که به محک آزمون و خطا گذاشته میشود؛ فهم، تحلیل و تأویل واقعیت از یک طرف بر زبان اندیشمند مبتنی و از طرف دیگر بر زمانمندی واقعیت متکی است.
جمع میان اندیشه و واقعیت، افق دانایی را تشکیل میدهند. این افق در پی کاوش از زیست جهان زمانی، روانی، تاریخی و اخلاقی خود به واقعیتی جدید تبدیل شده است. بلافاصله باید اضافه کرد که واقعیت و هم اندیشه برآمد و حاصل چشماندازی هستند که افق دانایی در تعامل با زیست جهان آن را پدیدار ساخته است.
اندیشهها در رهگذر تاریخ دچار تحول و دگردیسی میشوند و برای اینکه بتوانند پاسخگوی نیاز زمانه خود باشند، ناچارند در عرصۀ بیان و کنش از کارآمدی بالایی برخوردار باشند. بیتردید تشخیص کارآمدی و یا عقیم بودن اندیشهای در راستای همسویی آن با کنشهای اجتماعی، بازیهای زبانی، عملکردهای سیاسی، آموزههای دینی و انگارههای اجتماعی میسر بوده و هرگاه اندیشهای در تکاپوی عملی و نظری خود بیانگر کنشهای عینی باشد، در واقع یک گفتمان پدیدار خواهد شد.
تحلیل گفتمانی اندیشهها یکی از چندین راه و روشی است که به عرضۀ کارآمدی اندیشه و تقاضای جامعه انسانی در بهرهگیری از آنها میپردازد و با تمسک به کاوش از تبار تاریخی اندیشهها، نحوه شکل گیری آنها را در پروسه تاریخمندی به مداقه عقلانی میگذارد.
اینکه اندیشه در برآورد کدامین کنش به سوی ایدهای میل نموده است؟ و اندیشهای بر پایه نضج و تکامل کدامین فکر و ایده به بار نشسته است؟ و زیر ساختهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی یک اندیشه از کدامین آبشخور اندیشگی و تأمل فرزانگی سیراب میشود؟ از مسایلی هستند که در شکل گیری یک اندیشه به مثابه گفتمان دخیل بوده و محدودۀ تحلیل گفتمانی اندیشهها را با عنایت به زیر ساختهای کنشی آنان به بحث میگذارد.
تاریخ یکصد ساله گذشته ایران زمین به هر صورتی که در نظر بگیریم، حکایت از کشاکش با تجدد دارد و هر اندیشه و کنشی در رابطه با مدرنیته قابل تأمل و توجیه است؛ حتی میتوان کشاکش با تجدد در ایران را به یکصد سال پیشتر هم برد و اولین برخوردهای جامعه ایرانی را با دنیای جدید، از زمانه پیش زمینههای وقوع جنگهای ایران و روسیه و انعقاد معاهده ایران و انگلیس به تأمل و تحقیق گذاشت، در دویست سال گذشته، ورود عنصر تجدد به کشورمان تمامی لایههای زیستی و فرهنگی را به چالش گرفته و آدمی دیگر و عالمی دیگر برایمان به ارمغان آورده است؛ تأثیر تجدد حتی معیارهای اخلاقی و باورهای دینی را از تغییرات و تحولات ساختاری بینصیب نگذاشته و در کنار پدیداری فرهنگ و سیاست تازه، شیوهای از زیست اجتماعی و اقتصادی را در سدهای که گذشت، پیش کشیده است.
داستان سیر اودیسه وار مدرنیته در ایران، هم چنان در راه و ایدهها و کنشهای آن، پروژهای ناتمام بشمار میروند؛ آسیبشناسی این ناتمامی در سنجش عقلانی سنت و برخورد عملی با مدرنیته را میطلبد؛ زمینهای که در بیشتر کارکردهای فرهنگی و سیاسی – اجتماعی نادیده گرفته شدهاند و دور نیست که اصرار بر این نادیدگی، فرهنگ ایران را از گردونه جهانی الگوهای زندگی و مفاهیم اندیشگی مدرنیته خارج سازد.
در بررسی موشکافانه از علل و عوامل زمینههای مدرنیته و عدم جذب واقعی و نهادینه آنها در جامعه و فکر ایرانی، مشروطیت با مقدمات فکری و اجتماعی و توابع سیاسی و فرهنگیاش، اولویت کنش فکری و شفاف سازی مفاهیم و مقولات مدرنیته را ضرورت داده است؛ مطالب، متنها و نوشتههایی که در این سایت ارائه خواهند شد، ناظر به تلاقی ایران و مدرنیته در زمینههای اندیشه و ادبیات است که در آنها سعی میکنم بیشتر بنیانهای فکری و سیاسی چگونگی این برخوردها را به استناد رویدادهای تاریخی و کنشهای ایرانیان در برابر آنها روشن سازم و ایدههایی را که برآمد ورود مدرنیته به ذهنیت ایرانی بوده، تا حدی که من میدانستم پاسخ دهم.
در مطالعات و تحقیقاتم، من مشروطیت را به عنوان نماد مدرنیته در ایران و نقطه اساسی برخورد تمدن مدرن با فرهنگ و اجتماع ایرانی در نظر گرفتهام و هر رویدادی را در دویست سال شکل گیری تاریخ معاصر کشورمان را با این محک به آزمون گفتگوی علنی گذاشتهام. بیتردید مشروطیت در ایران همان مدرنیته است در راه نوسازی همه جانبه ایران زمین.
***
اکنون به پیشنهاد، همت و همکاری دوستانی که همیشه بر من لطف صمیمانه دارند، سایت شخصیام را در فضای ارتباطات آزاد و شبکه جهانی اینترنت باز میگشایم تا محیطی باشد برای آزادانه نوشتن و از آزادی نوشتن؛ کنشهایی که در ایران زمین جرم است و بدعت.
با آنچه در این نوشتار آغازین ارائه کردم، زمینههای مطالعاتی و تحقیقاتی من که در طول بیش از بیست سال (اولین نوشته من در دی ماه ۱۳۶۹ خورشیدی منتشر شد.) شروع، ادامه و انتشار یافته، ساختار این سایت را هم تشکیل میدهند؛ این زمینهها که عبارتند از:
بنیانهای مدرنیته، تاریخ اندیشه، مدرنیسم ادبی و مشروطیت در ایران، به مطالعه، تحقیق، سنجش و نوشتن در بیش از بیست عنوان کتاب و حدود سیصد مقاله، چندین کتاب آماده چاپ، توقیف شده و در حال انجام، جای گرفتهاند و در کارنامه فرهنگی و زندگی فکری من ثبت شدهاند.
به باور من سانسور توهین به شعور و منش انسان است؛ وقیحانه بر هویت انسان هجوم میآورد و راه بر اظهار آزادانه و بیقید و بند شخصیت و اندیشه میبندد. سانسور برآمدی از سیطره جهل و خرافه است که به هیچ اصل انسانی و اخلاقی پای بند نیست؛ بیمحابا اندیشه و اندیشمندان را به مسلخ توقیف و غیرمجاز بودن میبرد و از خلاقیت و تولید فکر بشدت جلوگیری میکند.
سانسوریان آنجا که بنیان خویش بر باد دیده و اندیشه را در مواجهه با آموزههای روزگار سپری شده خود به نظاره مینشینند، دستگاه بررسی کتاب راه میاندازند، تا با جلوگیری از نشر و پخش اندیشه و اخلاق، چند صباحی بیشتر در عمر ننگین و ضدانسانی دوام داشته باشند.
آنان از این دقیقه غافلند که اندیشه و اندیشمند آبشخور پخش پیدا میکند و هیچ انسان آزاده و دارای فکر و هنری به انتظار صدور مجوز نمینشیند. خصوصن که در دنیای امروز راههای تازهای برای نشر و پخش پدید آمده و فضای دموکراتیک اینترنت، راه بر هر نظارت و سانسوری بسته است.
سانسوریان به تلافی ابراز آزادانه اندیشه و هنر، مجهولات و خرافهها را در جامعه به نمایش میگذارند؛ کالاهایی که وانمودهای از اندیشه و هنرند و حتا به کوتاهی هم نمیتوانند ذهن و زبان انسانها را تأمین کنند و جای بر واقعیت اندیشه و هنر تنگ گیرند.
در زمانه سانسور و نظارت و صدور مجوز برای اعلان اندیشه و هنر، خردمندان در تنهایی خود و خفای اندیشه گرانهای به تولید و بازآموزی و ثبت خلاقیتهای ادبی و هنری مینشینند و با این کار، به مقابله با دستگاه سانسور میپردازند؛ آنان به درستی فهمیدهاند که خشکاندن اندیشه و هنر در دستور کار سانسوریان قرار گرفته و در چرخه انسانیت و توحش، مدنیت و خرافه، به ندای خرد و احساس پاسخ داده و از آن میانه، اندیشه و ادبیات شکل میگیرند.
از این لحاظ است که سانسوریان دشمنان قسم خورده فلسفه، علم و ادبیات هستند. بیهوده بر توقیف رمان و تاریخ پای میفشارند و عرض خود میبرند و زحمت کشور میدارند. بیدرنگ نباید از اثرات مخرب سانسور در جامعه غفلت کنیم و خوشبینانه بر بیهودگی دستگاه سانسور پوزخند زنیم؛ چرا که سانسور مانعی اگرچه به کوتاهی در تولید هنر و ادبیات میگشاید و فرهنگ جامعه را با وقفهای ای بسا غیرقابل جبران درگیر میسازد؛ توقیف نزدیک به چهار هزار عنوان کتاب در ایران زمین و معطل ماندن متنهایی در اندیشه و هنر و ادبیات، شاهدی بر این مساله است.
اهمیت این معضل زمانی بیشتر میشود که در سویه دیگر جهان، اندیشه و ادبیات با فراغ بال و در کمال آزادی و برابری به تولید فکر میپردازد و با هر انتشاری، بر غنای فرهنگ انسانی و بالندگی تمدن سیارهای میافزاید؛ افسوس و هزاران افسوس که نویسندگان و هنرمندان ایرانی را به واسطه سیطره ضدانسانی و خرافی دستگاه سانسور با تمامی عقبه و پیشخوانش، در این ضیافت فرهنگ جهانی حضوری نیست و به یقین این شکستن سد سانسور با لایههای استبدادی و رویههای خرافی آن، مجالی برای تولید فکر و خلاقیتهای هنری و ادبی برای نویسندگان اندیشمندان ایرانی فراهم خواهد ساخت.
***
من برای رهایی جان و ذهن از سانسوریان و مستبدان به دیار غیر افتادهام و در فضای شبکه جهانی اینترنت به نوشتن میپردازم؛ بسان اعتراض و مقابله با سانسور و خفقان و در راهیابی به اندیشههای انسانی و خردمندانه؛ در این مقام به اندیشه من، واقعیت به وجود آورنده اندیشه است و اندیشه در تبیین و توضیح واقعیات است که به محک آزمون و خطا گذاشته میشود؛ فهم، تحلیل و تأویل واقعیت از یک طرف بر زبان اندیشمند مبتنی و از طرف دیگر بر زمانمندی واقعیت متکی است.
جمع میان اندیشه و واقعیت، افق دانایی را تشکیل میدهند. این افق در پی کاوش از زیست جهان زمانی، روانی، تاریخی و اخلاقی خود به واقعیتی جدید تبدیل شده است. بلافاصله باید اضافه کرد که واقعیت و هم اندیشه برآمد و حاصل چشماندازی هستند که افق دانایی در تعامل با زیست جهان آن را پدیدار ساخته است.
اندیشهها در رهگذر تاریخ دچار تحول و دگردیسی میشوند و برای اینکه بتوانند پاسخگوی نیاز زمانه خود باشند، ناچارند در عرصۀ بیان و کنش از کارآمدی بالایی برخوردار باشند. بیتردید تشخیص کارآمدی و یا عقیم بودن اندیشهای در راستای همسویی آن با کنشهای اجتماعی، بازیهای زبانی، عملکردهای سیاسی، آموزههای دینی و انگارههای اجتماعی میسر بوده و هرگاه اندیشهای در تکاپوی عملی و نظری خود بیانگر کنشهای عینی باشد، در واقع یک گفتمان پدیدار خواهد شد.
تحلیل گفتمانی اندیشهها یکی از چندین راه و روشی است که به عرضۀ کارآمدی اندیشه و تقاضای جامعه انسانی در بهرهگیری از آنها میپردازد و با تمسک به کاوش از تبار تاریخی اندیشهها، نحوه شکل گیری آنها را در پروسه تاریخمندی به مداقه عقلانی میگذارد.
اینکه اندیشه در برآورد کدامین کنش به سوی ایدهای میل نموده است؟ و اندیشهای بر پایه نضج و تکامل کدامین فکر و ایده به بار نشسته است؟ و زیر ساختهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی یک اندیشه از کدامین آبشخور اندیشگی و تأمل فرزانگی سیراب میشود؟ از مسایلی هستند که در شکل گیری یک اندیشه به مثابه گفتمان دخیل بوده و محدودۀ تحلیل گفتمانی اندیشهها را با عنایت به زیر ساختهای کنشی آنان به بحث میگذارد.
تاریخ یکصد ساله گذشته ایران زمین به هر صورتی که در نظر بگیریم، حکایت از کشاکش با تجدد دارد و هر اندیشه و کنشی در رابطه با مدرنیته قابل تأمل و توجیه است؛ حتی میتوان کشاکش با تجدد در ایران را به یکصد سال پیشتر هم برد و اولین برخوردهای جامعه ایرانی را با دنیای جدید، از زمانه پیش زمینههای وقوع جنگهای ایران و روسیه و انعقاد معاهده ایران و انگلیس به تأمل و تحقیق گذاشت، در دویست سال گذشته، ورود عنصر تجدد به کشورمان تمامی لایههای زیستی و فرهنگی را به چالش گرفته و آدمی دیگر و عالمی دیگر برایمان به ارمغان آورده است؛ تأثیر تجدد حتی معیارهای اخلاقی و باورهای دینی را از تغییرات و تحولات ساختاری بینصیب نگذاشته و در کنار پدیداری فرهنگ و سیاست تازه، شیوهای از زیست اجتماعی و اقتصادی را در سدهای که گذشت، پیش کشیده است.
داستان سیر اودیسه وار مدرنیته در ایران، هم چنان در راه و ایدهها و کنشهای آن، پروژهای ناتمام بشمار میروند؛ آسیبشناسی این ناتمامی در سنجش عقلانی سنت و برخورد عملی با مدرنیته را میطلبد؛ زمینهای که در بیشتر کارکردهای فرهنگی و سیاسی – اجتماعی نادیده گرفته شدهاند و دور نیست که اصرار بر این نادیدگی، فرهنگ ایران را از گردونه جهانی الگوهای زندگی و مفاهیم اندیشگی مدرنیته خارج سازد.
در بررسی موشکافانه از علل و عوامل زمینههای مدرنیته و عدم جذب واقعی و نهادینه آنها در جامعه و فکر ایرانی، مشروطیت با مقدمات فکری و اجتماعی و توابع سیاسی و فرهنگیاش، اولویت کنش فکری و شفاف سازی مفاهیم و مقولات مدرنیته را ضرورت داده است؛ مطالب، متنها و نوشتههایی که در این سایت ارائه خواهند شد، ناظر به تلاقی ایران و مدرنیته در زمینههای اندیشه و ادبیات است که در آنها سعی میکنم بیشتر بنیانهای فکری و سیاسی چگونگی این برخوردها را به استناد رویدادهای تاریخی و کنشهای ایرانیان در برابر آنها روشن سازم و ایدههایی را که برآمد ورود مدرنیته به ذهنیت ایرانی بوده، تا حدی که من میدانستم پاسخ دهم.
در مطالعات و تحقیقاتم، من مشروطیت را به عنوان نماد مدرنیته در ایران و نقطه اساسی برخورد تمدن مدرن با فرهنگ و اجتماع ایرانی در نظر گرفتهام و هر رویدادی را در دویست سال شکل گیری تاریخ معاصر کشورمان را با این محک به آزمون گفتگوی علنی گذاشتهام. بیتردید مشروطیت در ایران همان مدرنیته است در راه نوسازی همه جانبه ایران زمین.
***
اکنون به پیشنهاد، همت و همکاری دوستانی که همیشه بر من لطف صمیمانه دارند، سایت شخصیام را در فضای ارتباطات آزاد و شبکه جهانی اینترنت باز میگشایم تا محیطی باشد برای آزادانه نوشتن و از آزادی نوشتن؛ کنشهایی که در ایران زمین جرم است و بدعت.
با آنچه در این نوشتار آغازین ارائه کردم، زمینههای مطالعاتی و تحقیقاتی من که در طول بیش از بیست سال (اولین نوشته من در دی ماه ۱۳۶۹ خورشیدی منتشر شد.) شروع، ادامه و انتشار یافته، ساختار این سایت را هم تشکیل میدهند؛ این زمینهها که عبارتند از:
بنیانهای مدرنیته، تاریخ اندیشه، مدرنیسم ادبی و مشروطیت در ایران، به مطالعه، تحقیق، سنجش و نوشتن در بیش از بیست عنوان کتاب و حدود سیصد مقاله، چندین کتاب آماده چاپ، توقیف شده و در حال انجام، جای گرفتهاند و در کارنامه فرهنگی و زندگی فکری من ثبت شدهاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر