۱۳۹۱ مرداد ۱۴, شنبه

صد سال انديشه های ايرانی(2) پيش زمينه های تاريخی (عصر بيداري و مشروطيت)

رویداد راهیابی ایران به عصر جدید، ریشه در حوادث و اتفاقات قرن نوزدهم دارد؛ در آن دوران مسافران فرنگ با خود ارمغانی از دنیای تازه ای آوردند که برای ایرانیان ناآشنا بود و گردشگران خارجی با آگاهی از تفاوت شرق و غرب، بخشی از تحولات مدرن را به ایرانیان ارزانی داشتند؛ مبادلات تجاری ایران که از اقتصاد معیشتی برخوردار بود، با سوداگران غربی که با انقلاب صنعتی، تجارت مالیه را بنیان گذاشته و در راهسپاری به اقصی نقاط جهان بودند، جلوه ای از برخورد ایران با مدرنیته است؛ جنبه ای دیگر از این رویارویی در میدان های جنگی رخ داد که از نظر غربیان، شکل دیگری از دیپلماسی بود؛ دوران جنگ های روسیه که به از دست رفتن مناطقی از ایران منجر شد و قراردادهای گلستان و ترکمنچای را پدید آورد؛ و جنگ های هرات با بریتانیا که افغانستان از دست رفت و در قرارداد پاریس رسمیت یافت، نخستین تکانه های هشداردهنده را برای برخی از نخبگان سیاسی و فرهنگی کشورمان آشکار ساخت؛ آنان بدرستی دریافتند که با عالمی دیگر و آدمی دیگر سروکار دارند که قدرت و اقتدار خود را از دانش تجربی می گیرد و پشتوانه اش رشد صنعت جنگی و شکوفایی اقتصادی است.
با این تلاطمات، دوره ای تازه از تاریخ ایران زمین شروع می شود که در فرایند تحولی خود، به سوی توسعه یافتگی می آيد؛ فرهنگ اش را به آزمون کارآمدی می گذارد؛ سیاست اجرایی را به قالب های منتظم و مشروطه می راند؛ اقتصاد را با معیارهای صنعتی و مالیه تنظیم می کند؛ جامعه را از رذایل اخلاقی پیراسته و به فضائل انسانی می آراید؛ ایجاد قوای جنگی را در دستور کار خود قرار می دهد. و در مجموع ایران می خواهد در راه عصر جدید، همراه با تحولات جهانی اندیشه و سیاست و دگرگونی های اقتصاد و فرهنگ، به جایگاه تعیین کننده اش دست یابد.
به دنبال آگاهی از تفاوت دو جهان قدیم و جدید است که اول نخبگان سیاسی و به فاصله کوتاهی از آنان، نخبگان فرهنگی اهتمام ورزیده و مؤلفه های مدرنیته وتمدن مدرن را در حد فهم و توان خویش، به جغرافیای سیاسی- فرهنگی و اقتصادی ایران زمین تزریق می کنند؛ لایه ای از این همت در اقدامات سیاسی و اقتصادی ظاهر می شود که گسترش مبادلات تجاری با کشورهای نوین صنعتی سویه ای تعیین کننده از آن برای کشورمان است؛ لایه ای دیگر از کنش ها در ایجاد پروسه ای سرنوشت ساز برای سیاست اجرایی جای دارد که از برنامه های انتظام بخشی میرزا تقی خان امیرکبیر- تلاش های میرزا حسین خان سپهسالار، که به دنبال اقدامات قائم مقام ها و عباس میرزا شروع شد و تا استقرار اولین پارلمان در ایران و تدوین قانون اساسی و بالاخره ایجاد نظام مشروطیت، گسستی کامل از دوره استبدای پیشین را پدیدار ساخت، سویه ای از مدرنیته سیاسی را به صورتی ناتمام به ایران آن دوران ارزانی داشت.
با این حال، از میان نخبگان فرهنگی هم اندیشه های مدرن جذب فرهنگ و اجتماع ایرانی شد و نخستین اندیشمندان کشور، با شناختی که از ذهنیت غربی به دست آورده بودند، اندیشه هایی را در گسستی کامل از سنت قدمائی شکل دادند که در پیوستگی تام با دنیای مدرن قرار داشتند؛ منورالفکران عصر قاجاریه که به جرئت می توان از آنان به مدرن های کلاسیک ایرانی نام برد، در حد شناخت و توان خویش، زمینه های فکری و فرهنگی سنت ایرانی را به سنجش گرفته و با گذار از آموزه های سنتی، ایده های نوین و نظام دانایی تازه ای را در فرهنگ و اندیشه ایرانی به وجود آوردند؛ مفاهیم، اصطلاحات، مضامین و واژگانی که مدرن اندیشان ایرانی در نوشته های خود به کار می بردند، حکایت از تغییر ذهن و زبان آنان داشت و نمایانگر گشایش ذهنیتی مدرن در میان دانش آموخته گان ایرانی بود؛ این هر دو زمینه- تلاش کنشگران سیاسی در برپایی نظام مشروطیت و اندیشه ورزی منورالفکران عصر قاجاریه در ایجاد تحول در ذهنیت ایرانی و گسست از آن- موضوع دفترهای اول و دوم مجموعه «صد سال اندیشه های ایرانی» است، بدین عنوان: - مدرن های کلاسیک ایرانی. - پروژه ناتمام مشروطیت.
مدرن های کلاسیک ایرانی، اندیشمندانی بودند که در ابتدای تاریخ اندیشه های جدید قرار گرفته و با واقع بینی برآمده از درک و دریافت الزامات دنیای جدید، به انتقاد از سنت قدمائی پرداخته و تمامی دانش های سنتی را در نهایت زوال و انحطاط آنها نمایان ساختند؛ در همان دوران میرزا فتحعلی آخوندزاده پیشآهنگ مدرنیته در ایران، لایه های فکری و باوری پیشینیان را با آموخته هایش از اندیشه مدرن به نقد کشید و با تألیف رسالاتی، سخن از پایان سنت و شاخص های فکری و فرهنگی آن گفت؛ آخوندزاده در کنار نقد سنت، به تولید دانش و ادبیات مدرن هم اهتمام داشت و همو نخستین منتقد ادبی- گشاینده نمایشنامه نویسی و... بشمار می رود؛ میرزا ملکم خان ناظم الدوله در همان زمان، با حضوری که در دنیای مدرن داشت، تحولات دیپلماسی جهانی را فهمید و با پشتوانه علمی و فکری که از آموخته هایش در جهان غرب به دست آورده بود، در کار انتظام حاکمیت و انتقال اندیشه سیاسی جدید به ایران برآمد. میرزا آقا خان کرمانی به سنجش دینداری ایرانیان پرداخت و با توشه ای از دریافت تاریخ نویسی مدرن، خود آغازگر آن در کشور شد؛ میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی هم که به مؤلفه های دیگری از مدرنیته آگاهی یافته بود، از نقش تعیین کننده اقتصاد در سیاست و اجتماع گفت و مفاهیم و مضامین جمع گرایانه را به فرهنگ سیاسی ایران منتقل کرد. در آن زمان دیگر نخبگانی هم بودند که از نقش اقتصاد سیاسی آگاه و آن را برای پیشرفت کشور ضروری می شمردند؛ برخی دیگر از اهمیت قانون در گذار از عقب ماندگی ایران نوشتند و کسانی از اخلاق سنتی و آسیب شناسی آن برای تحول جامعه سخن گفتند.
رویکرد مدرنیته به ایران سنتی به حدی عمیق و حیاتی بود که پایگان دینی را هم به تلاطم واداشت و آنان که گرفتار ظهور فرقه های تازه ای بودند و ماده ای از عرفی گرایی را در خود داشت، در بخش عمده ای از فرهنگ و ادبیات سیاسی تشیع ناچار از تحول و همسازی با تغییرات زمانه شدند؛ استمرار اندیشه های اولیه مدرن در ایران که در گسست معرفتی و جابجایی نظام دانایی جریان داشت، به دوره ای دیگر می رسد که در آن جوانه های نظام مشروطیت به بار نشسته، اما همچنان اين نهال نوپا در ضعف و خلاء معرفتی گرفتار است. تداوم گسست اندیشه های مدرن در دفترهای بعدی صد سال اندیشه های ایرانی به بررسی گذاشته شده است.
بخش هایی از این مجموعه رسالات، روایتگر اقداماتی است که از عصر شاهزاده ليبرال عباس میرزا نايب السلطنه شروع و تا دوره انتقال سلطنت به شاهنشاهی پهلوی پایان می یابد؛ پروژه ناتمام مشروطیت در محور اقدامات نخبگان سیاسی آن دوران قرار دارد؛ هم پیش از آن که قدم به قدم اصلاحات جزیی و مقطعی راه را برای صدور فرمان مشروطیت باز کرد و هم پس از مشروطیت که برخی از اهداف و آرمان های آن به لحاظ جو آشوب زده و فضای هرج و مرج- تحمیل شده از خارج- به حالت تعلیق درآمد و با این که در دوره هایی از تاریخ معاصر ایران، بخش هایی از پروسه مشروطیت برقرار بوده، ولی اهداف ترقی خواهانه و اصول سیاسی و فرهنگی آن همچنان در محاق مانده اند. پرسش از چرایی و کاوش از چگونگی مشروطیت و بازخوانی اهداف و اصول آن در یکصد سال گذشته، موضوع محوری این بخش ها بشمار می رود.
با رخداد مشروطیت، برپایی پارلمان و ایجاد قوانین موضوعه عرفی و انتظام نسبی دستگاه قضا و اجرا، از سویی دانایی جدیدی که از پیش زمینه های مشروطیت به ظهور رسیده بودند، شکل و حالتی مدون به خود می گیرند؛ چهار جریان فکری از میانه مشروطیت و در فردای آن در فرهنگ و اجتماع ایرانی شکل می گیرند که موضوع مجموعه حاضر تحت عنوان کلی صد سال اندیشه های ایرانی هستند؛ با رویکردی به هدف های اولیه مشروطیت که در ملی گرایی و ترقی خواهی متبلور شده اند، فصل هایی از صد سال اندیشه های ایرانی به کنکاش از سیر تاریخی ترقی خواهی و توسعه گرایی لیبرال دموکراتیک می پردازد که نشات گرفته از ایده های لیبرال دموکراسی است. فصل هایی دیگر هم با سخنی از تبار سوسیالیسم، به تحقیق در چپگرایی نظری و رادیکالیسم سوسیالیستی پرداخته و اندیشه آوران و کنشگران این جریان را در یکصد سال گذشته به تحلیل می گذارد؛ فصل دیگری از صد سال اندیشه های ایرانی، سخن ملیت گرایی و وطن خواهی را در دوره یکصد ساله گذشته به تأمل می گذارد و از جریانات سیاسی آن و اندیشه هایی که متاثر از ایده های ناسیونالیستی بوده، سخن می گوید. فرهنگ دینی تشیع و تغییراتی که در آن بواسطه استقرار مشروطیت در ایران رخ داده، موضوع فصل هایی از صد سال اندیشه های ایرانی با عنوان سیاست در پایگان دیانت است که در آن، از دو جریان پایگان دینی معتقد به مشروطیت نظام و مشروعه خواهان آغازیده و به دنبال آن، جریان ها و افرادی را در میان معتقدان به تشیع و فعال در عرصه های سیاسی به بحث می گذارد که مذهب سنتی را به عرصه های ایدئولوژیک و بنیادگرایانه رهنمون شدند. سخن دینی در سیاست ایرانی با گذار از دوره های استحاله در ایدئولوژی گرایی- چپ گرایانه و راست روی- در مأمن اصول گرایی سکنی گزید و با دست آویزی به برخوردهای مسلحانه و دوری از بازسازی فرهنگ دینی، فرصت موجودیت خود را از دست داد.
برای این که با سیر تحولی اندیشه های سیاسی در ایران بهتر آشنا شویم و عوامل غیرگفتمانی دگرگونی آن ها را بشناسیم، بخش هاي از دفاتر باقی مانده این مجموعه به تاریخ سیاسی- اجتماعی ایران در عصر مشروطیت اختصاص یافته است؛ با تغییر سلطنت در ایران، برهه تازه ای از تاریخ مشروطیت و مدرنیته آغاز می شود که جلوه های اولیه آن در مدرنیزاسیون عصر رضاشاه پهلوی قرار گرفته اند. با جانشینی محمد رضا شاه، فرایند مدرنیسم هم به تغییرات سیاسی و اجتماعی ایران افزوده شده و دوره تاریخی دیگری شکل می گیرد؛ شاهنشاهی پهلوی و ایران عصر مدرن، که در دو دفتر مدرنیزاسیون در دوره رضا شاه و مدرنیسم در دوره محمد رضا شاه تنظیم شده، تحلیل و بررسی جریانات سیاسی اجتماعی تاثیرگذار بر اندیشه سیاسی و اندیشمندان را در خود جای داده است.
دگرگونی در نظام سیاسی ایران در دهه پنجاه و تاثیرات آن در اندیشه ورزی و تاثیر اندیشه های سیاسی در ظهور آن، موضوع فصل های نهایی این مجموعه است، با عنوان کلی جمهوری اسلامی و ایران معاصر که در دو دفتر اصول گرایی در عصر خمینیسم و محافظه کاری در عصر محمد خاتمی تدوین شده و در آن با بررسی رویدادهای سیاسی و اجتماعی، زیرساخت های غیرگفتمانی اندیشه های دوران حاضر از دیدگاه تاریخ اندیشه و تحلیل گفتمانی به بحث و تأمل گذاشته شده است.
***

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

.