۱۳۹۲ فروردین ۲۱, چهارشنبه

اصلاح طلبان و خاتمی به چه کار ما می آیند؟


 
در شرایطی که ایران تحت سلطه جمهوری اسلامی بدترین زمان را با بیشترین مشکلات اقتصادی و بن بست سیاسی و بحران های فرهنگی می گذراند، به دوران انتخابات ریاست جمهوری اسلامی نزدیک می شویم. شکی نیست که انتخابات در جمهوری اسلامی از ماهیت واقعی خود تهی بوده و حضور مردمی که از کمترین حقوق انسانی خود بی بهره اند، نمایشی بیش نیست.
بمانند دیگر مقاطع انتخاباتی، مضحکه حضور اصلاح طلبان و برآورد اعلام آمادگی محمد خاتمی بر بی بهره گی دموکراتیک و سالم این انتخابات افزوده است. طرفه آن که رکنی از انتخابات که گزینش آزاد است، در نظام جمهوری اسلامی معنایی ندارد و هر انتخاباتی که با نظارت و هدایت ارکان اجرایی جمهوری اسلامی و نظارت استصوابی شورای نگهبان برگزار می شود، نشانه ای از دست اندازی بر حقوق اجتماعی شهروندان ایرانی بوده و در خدمت تثبیت پایه های دیکتاتوری نظام ولایی بشمار می رود. انتخابات با نظام سیاسی دموکراتیکی معنی پیدا می کند که از بنیادهای مشروعیت مردمی و کارآمدی اجتماعی و اقتصادی برخوردار باشد؛ یعنی از سویی شهروندان حق انتخاب آزادانه را داشته باشند و از سوی دیگر ارکان اجرایی در برگزاری انتخابات دخالت نداشته و حافظ آرای مردم باشد؛ سه دهه انتخابات در جمهوری اسلامی از این معیارها دور بوده و هر زمانی که انتخاباتی انجام شده، آرای مردم به یغما و تقلب رفته است؛ وجود قوانین غیردموکراتیک از یک سو و وجود نهادها و افراد دخالت کننده از سوی دیگر، بر غیرواقعی و غیر دموراتیک بودن انتخابات در جمهوری اسلامی ایران دلالت دارند.
در شرایطی که تمامیت نظام جمهوری اسلامی از معیارهای دموکراتیک تهی بوده و عمل کردی به غایت ضدمردمی و استبدادی را نمایندگی می کند، پدیده اصلاح طلبی و نماینده شاخص آن محمد خاتمی که تجربه ای مردم فریب و غیردموکراتیک را در تاریخ سیاست اجرایی و بی فرهنگی در سیاست را پیش از این ارائه نموده است، هشداری بر به یغمارفتن آرای مردم در انتخابات آتی بوده و می تواند بر روند دموکراتیک جنبش مدنی ایران و روش های بی خشونت و مسالمت آمیز، َآسیب های جدی و غیرقابل جبرانی وارد سازد. هشت سال حاکمیت جناح خوانده شده به اصلاح طلب در دهه های گذشته، واقعیتی بر توقف، تأخیر و انحراف مطالبات دموکراتیک و مدنی مردم ایران بوده و برآمدی از آن دوران، ارمغان احمدی نژاد و استحکام دیکتاتوری فردی ولایت فقیه و انسداد سیاسی و عقب ماندگی فرهنگی و اجتماعی و به هم ریختگی اقتصادی را برای ایران زمین تدارک دید؛ حکایت آن دوران که حضور محافظه کارانه بخشی از حاکمیت بود، نشان داد که سلطه غیردموکراتیک ولایت فقیه کمترین مماشات را با مطالبات ازادی خواهانه و تأمین برابری اجتماعی را برنمی تابد و رؤیای گشودن فضای سیاسی و ایجاد آزادی فرهنگی و احترام به حریم انسانی شهروندان ایرانی، کابوسی بیش نیست.
عمل کرد غیر دموکراتیک محمد خاتمی در هشت سال ریاست جمهوری و دست اندازی طیف خوانده شده به اصلاح طلب بر ارکان اجرایی و فرهنگی کشور در آن سال ها، نتیجه ای جز فاجعه ملی و از بین رفتن آرمان های دموکراتیک، بهره ای نداشت. گسترش فساد مالی و اداری که اجرایی کردن تصمیمات دولت های پیش از اصلاح و همراهی با مراکز غیرقانونی را در وزارت خانه های مربوطه در پی داشت، اعمال سانسور بر اندیشه و عقیده دگراندیشان و اقلیت های مذهبی، تثبیت موقعیت فراقانونی ولایت مطلقه فقیه، چشم پوشی بر پدیده قتل های زنجیره ای، ایجاد رانت های حکومتی برای همراهان سیاسی دولت اصلاحات و... نمونه هایی از عمل کرد محمد خاتمی و طیف خوانده شده به اصلاح طلب در تاریخ سیاسی و اجرایی ایران هستند که بازگشت دوباره آن ها را به عرصه های اجرایی و حکومتی با سوء ظن مواجه می سازد؛ طیفی که ریاست جمهوری را در حد تدارکاچی ولی فقیه دانسته و بر آن گردن نهاده است، چگونه می تواند از مطالبات مردمی و گشودن انسداد سیاسی و باز کردن فضای فرهنگی سخن گفته و بر غیرقانونی و غیردموکراتیک بودن نهاد ولایت فقیه نظر داشته و ایران زمین را در آشفته گی بین المللی، سیاسی و فرهنگی از اشغال جمهوری اسلامی برهاند؟ عمل کرد اصلاح طلبان و شخص محمد خاتمی فرصتی به هدر رفته در سیر آزادی خواهی و دموکراسی بوده که با بازگشت آن ها به بدنه اجرایی حاکمیت ولایی، فاجعه ای ملی برای کشور و از بین رفتن فرصتی دیگر برای جنبش مدنی ایران به وقوع خواهد پیوست. ناکارآمدی محمد خاتمی و طیف خوانده شده به اصلاح طلب در جمهوری اسلامی بر خاطره تاریخی ایران نقش بسته است.
تردیدی نیست که محمد خاتمی و پشتوانه های اصلاح طلبانه او نمی تواند تحقق بخش خواسته های حقوقی و اجتماعی-سیاسی ایرانیان بوده و با دست گرداندن دستگاه اجرایی جمهوری اسلامی، مسائل و مشکلات ایران زمین هم چنان در محاق بی برنامه گی و معطلی خواهد ماند؛ بی تردید حل و گذار از ورشکستگی اقتصادی، بحران های اخلاقی، انسداد سیاسی و انفعال فرهنگی که ثمره و نتایج حاکمیت سه دهه دیکتاتوری ولایت فقیه در ایران هستند، مهم ترین اولویت های کنشی و اجرایی است که تنها با برگزاری انتخابات آزاد و شرکت آگاهانه مردمان می تواند به حل بهینه و تثبیت خردمندانه رسیده و کشور را از ویرانی و ازهم پاشیده گی برهاند. محمد خاتمی فردی از نظام جمهوری اسلامی و رکنی از عقب مانده گی سیاسی و انحطاط فرهنگی است که در ویرانی اجتماعی ایران سهمی جدی داشته و دستی در بحران های سیاسی و فرهنگی را از خود نشان داده است.
تجربه تاریخی و اجرایی که محمد خاتمی از دوران ریاست جمهوری خود به ثبت رسانده است، او را از مشروعیت خردمندانه و کارآمدی سیاسی تهی ساخته و پشتوانه اصلاح طلبانه اش را به گذشته سپرده است. پدیداری مطالبات تساوی طلبانه، خواسته های اقتصادی در راستای بهبود وضعیت زندگی مردم، آزادسازی فرهنگی-اعتقادی و اخلاقی که در ظهور سبک های نوین زندگی و آزادی وجدان شهروندان ایرانی به عرصه آمده اند و احترام به حقوق انسان ها و حفظ حرمت حوزه شخصی به همراه ایجاد جامعه مدنی، از مسائلی هستند که اصلاح طلبان و محمد خاتمی هم به واسطه غیردموکراتیک بودن قانون اساسی جمهوری اسلامی و هم به لحاظ سنت گرایی در رأی و کنش نمی توانند در جایگاه قوه اجرایی نشسته و نمایندگان واقعی مردم ایران زمین باشند.

نهضت آزادی ایران و ماجرای جمهوری اسلامی (بمناسبت درگذشت احمد صدر حاج سیدجوای)



یازدهم فروردین ماه 1392خورشیدی، دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی از رهبران نهضت آزادی ایران به سن 97 سالگی درگذشت؛ حاج سید جوادی به جریانی تعلق داشت که در دهه چهل با گشودن فضای باز سیاسی، ایدئولوژی شیعی را برای مبارزه با دولت پادشاهی برگزیدند.  در زمانه ای که عده ای از جوانان سرخورده از حزب توده ایران و جبهه ملی ایران رو به مبارزه مسلحانه آوردند و جریانی دیگر در میان سنت گرایان حوزوی حول محول روح الله خمینی، شورش 15 خرداد را به وجود آوردند؛ نهضت آزادی ایران با مبارزه مسالمت آمیز در عرصه سیاسی کشور حاضر شدند. با شتاب انقلابی گری، رهبران نهضت آزادی با دوری از مشروطه خواهی و قانون گرایی و درخواست های حقوق بشرانه، مجذوب شخصیت رهبری انقلاب اسلامی شده و در اولین دولت انقلابی حضور یافتند. آنان که در پی «باران بودند، اما سیل را شاهد شدند»، ماه های اول استقرار جمهوری اسلامی، در برگزاری رفراندوم و تدوین قانون اساسی دولت انقلابی مشارکت داشته و بر تخریب نهادهای مدنی و اجرایی پیشین سکوت کردند.
اولین قربانیان رژیم انقلابی همراه با وابسته گان دولت پادشاهی، از میان وابسته گان به جریان نهضت آزادی و جبهه ملی ایران انتخاب شدند؛ مدیران فعالی که در دولت انقلابی یا روانه زندان ها شدند و یا این که به انزوای سیاسی و اجتماعی راهی شدند. با گذشت زمان و شتابی که تثبیت جمهوری اسلامی می طلبید، رهبران نهضت آزادی ایران بیش از پیش سکوت اختیار کرده و به جایگاه حزبی غیرقانونی و لغو فعالیت شده پس رانده شدند. بدین ترتیب آنان ثمره همراهی خود با انقلابیون حوزوی و حوزویان حاکم را دریافت کردند؛ مهندس مهدی بازرگان یکی از بنیانگزاران و رهبران نهضت آزادی ایران، اولین کسی بود که با نگارش آخرین رساله سیاسی-دینی خویش، از ایدئولوژی اسلامی روی برگرداند و از راه رفته انقلابی گری عذرخواهی کرد. ابراهیم یزدی دومین رهبر نهضت آزادی تاکنون همان طور که درباره خیلی از مسائل و رویدادهای پشت پرده انقلاب اسلامی مهر سکوت بر لب زده است، مدافع همراهی با انقلابیون است.
دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی یکی از رهبران نهضت آزادی ایران در دهه های گذشته با طرح نوشتاری و گفتاری چندین باره عذرخواهی از انقلابی گری، بیش از دیگر اعضا و کادر نهضت  آزادی ایران، جسارت صادقانه ای از خود در راه طی شده این جریان ملی-مذهبی نشان داد. وی به دفعات و در مواقع مقتضی از پیشگاه ملت ایران برای راه اندازی انقلابی نالازم و نابسامانی که به دنبال آن در سه دهه گذشته کشور را در خود غرق کرده است، عذر تقصیر بیان کرد و جوانان را به هشیاری در سیاست و نوسازی فرهنگ اجتماعی و اخلاق فردی سفارش کردند.
کنش و اندیشه احمد صدر حاج سیدجوادی که عمری در سیاست، فرهنگ و مراکز اجرایی و قضایی کشور حضور فعال داشته است، نمونه ای از آرمان های برباد رفته ملت ایران در دستیابی به آزادی و رسیدن به دولتی دموکراتیک و جامعه ای برابر بشمار می رود؛ آرمان هایی که بازیچه مستبدان دینی قرار گرفت و فاجعه ای تاریخی را برای ایران زمین تدارک دید؛ حاج سیدجوادی به درستی تشخیص داده بود که همراهی با سنتگرایان حوزوی در برپایی انقلاب و استقرار جمهوری اسلامی، اشتباهی تاریخی از سوی نهضت آزادی و حرکتی نالازم و نسنجیده از طرف مدعیان آزادی خواهی بود و در سال های آخر عمر خویش کوشید تا در همراهی با جنبش مدنی مردم و حضور در میان جوانان و توجه به مسائل زنان، بخشی از اشتباهات سیاسی اش را جبران کند. او به تحقیق دریافته بود که نهضت آزادی ایران، سازمانی روزگار سپری کرده و به دور از مسائل و رویدادهای زمانه ایرانیان بوده و بایسته نوسازی در ساختار و تجدیدنظر در اندیشه و کنش است.
تردیدی نیست که بازاندیشی و عذرخواهی دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی بر منش و شخصیت والای او دلالت داشته و می تواند راهنمای دیگر آرمان اندیشان ملی-مذهبی قرار گرفته و این جریان را به تأمل در کنش ها و اندیشه های پیشین خود گرداند؛ با ادای احترام به احمد صدر حاج سیدجوادی می توان در روزگار نوگرایی جنبش مدنی ایرانیان و در آستانه فروپاشی نظام جمهوری اسلامی ایران، از درس های تاریخ آموخت و برای ساختن ایرانی دموکراتیک و عاری از استبداد دینی و متکی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر، رخدادهای تلخ و خاطرات هراسناک دهه های پیشین حوزویان در حکومت و ملی-مذهبی های همراه و منتقد آن را در واقع گرایی سیاسی و نوسازی فرهنگ سیاست ایران زمین نظاره کرد.

.