۱۳۹۱ آبان ۱۸, پنجشنبه

صد سال اندیشه های ایرانی(21) مشروطه خواهان و یکپارچگی ایران زمین



يكي‌ از اقدامات‌ مهم‌ ملي‌ پارلمان‌ تازه‌ تأسيس‌ ايران‌ مخالفت‌ با قرارداد استعماري‌ روس‌ و انگليس‌ بود كه‌ در سال‌ 1907 براي‌ تقسيم‌ كشور به‌ مناطق‌ سه‌گانه‌ي‌ ـ شمال‌ تحت‌ نفوذ روسيه‌، جنوب‌ تحت‌ نفوذ انگليس‌ و مركز بي‌طرف‌ براي‌ حكومت‌ قاجاريه‌ ـ بود كه‌ براي‌ اولين‌ بار پرونده‌ي‌ اين‌ اهداف‌ استعمارگرانه‌ را بست‌. اين‌ قرارداد در 31 اوت‌ 1907 در پطرزبورگ‌ ميان‌ وزير خارجة‌ روسيه‌ ـ آلكساندر ايزولسكي‌ ـ و سفير كبير بريتانيا در آن‌ كشور ـ سر آرتور نيكلسن‌ ـ به‌ امضا رسيد و متن‌ آن‌ تقريباً سه‌ هفته‌ بعد، از تصويب‌ مجلس‌ عوام‌ انگلستان‌ گذشت‌.
قرارداد 1907 را مي‌توان‌ مقدمه‌اي‌ بر ديپلماسي‌ انگليس‌ در ايران‌ دوره‌ي‌ مشروطيت‌ دانست‌؛ اين‌ قرارداد از طرفي‌ توانست‌ دو رقيب‌ جهاني‌ را بر سر تقسيم‌ مناطق‌ نفوذ خود در ايران‌ به‌ توافق‌ سياسي‌ و تجاري‌ رسانده بود و از طرفي‌ بر غالب‌ بودن‌ سياست‌ روسيه‌ در ايران‌، كه‌ با انعقاد قرارداد تركمانچاي‌ شدت‌ گرفته‌ بود، با تشريك‌ مساعي‌ انگليس‌ خط‌ بطلان‌ بكشد. كليت‌ قرارداد 1907 مربوط‌ به‌ تقسيم‌ مناطق‌ نفوذ روسيه‌ و انگليس‌ در سه‌ منطقه‌ي‌ ايران‌ و تبت‌ و افغانستان‌ بود و در بخش‌ اول‌ آن‌ كه‌ مربوط‌ به‌ ايران‌ مي‌شد، فرمولي‌ براي‌ ايجاد تفاهم‌ و پايان‌ رقابتهاي‌ انگلستان‌ و روسيه‌ در نظر گرفته‌ شده‌ بود. بر اساس‌ مفادي‌ از اين‌ قرارداد، هر كدام‌ از دولت‌هاي‌ روسيه‌ و انگلستان‌ تعهد كرده‌ بودند كه‌ در منطقه‌ي‌ نفوذ ديگري‌ به‌ تحصيل‌ امتيازات‌ سياسي‌ و اقتصادي‌ اقدامي‌ صورت‌ نگيرد و در عين‌ حال‌ مانع‌ تحصيل‌ اين‌ گونه‌ امتيازات‌ به‌ وسيله‌ي‌ دولتي‌ كه‌ در آن‌ منطقه‌ صاحب‌ حق‌ شناخته‌ شده‌ بود، نگردد.
منطقه‌ي‌ نفوذ روس‌ كليه‌ي‌ ايالات‌ واقع‌ در شمال‌، شمال‌ غرب‌، مشرق‌ ايران‌ و شهرهاي‌ ايران‌ مركزي‌ را در برمي‌گرفت‌. در حالي‌ كه‌ منطقه‌ي‌ نفوذ انگليس‌ به‌ كرمان‌، بلوچستان‌ و سيستان‌ و مناطقي‌ از جنوب‌ كشور محدود مي‌شد و منطقه‌ي‌ حائل‌ ميان‌ اين‌ دو منطقه‌، به‌ ظاهر از نفوذ تجاري‌ و سياسي‌ دو قدرت‌ خارجي‌ آزاد بود. ايالات‌ و شهرهاي‌ مهم‌ واقع‌ در منطقه‌ي‌ نفوذ روس‌ عبارت‌ بودند از: تمام‌ آذربايجان‌ ـ خراسان‌ ـ گرگان‌ ـ مازندران‌ ـ گيلان‌ ـ اراك‌ ـ قم‌ ـ ساوه‌ ـ يزد ـ نائين‌ ـ اصفهان‌ ـ بروجرد ـ تهران‌ ـ قزوين‌ ـ زنجان‌ ـ همدان‌ ـ كرمانشاه‌ ـ كردستان‌ و قصرشيرين‌. ايالات‌ و شهرهاي‌ مهم‌ واقع‌ در منطقه‌ي‌ نفوذ بريتانيا نيز عبارت‌ بودند از: كرمان‌ ـ بيرجند ـ سيستان‌ ـ بلوچستان‌ ـ سواحل‌ تنگة‌ هرمز ـ چاه‌بهار و بندر عباس‌. در اين‌ ميان‌ ايالات‌ واقع‌ شده‌ در منطقه‌ي‌ بي‌طرف‌ نيز شامل‌ قاينات‌ ـ خوزستان‌ ـ فارس‌ ـ لرستان‌ ـ چهارمحال‌ و بختياري‌ و بوشهر مي‌شد.
حراست‌ از سرزمين‌ حاصل‌خيز هندوستان‌، يكي‌ از اركان‌ اصلي‌ سياست‌ خارجي‌ و ديپلماسي‌ انگليس‌ در خاورميانه‌ بود كه‌ پيش‌ از انعقاد قرارداد 1907 هميشه‌ از سوي‌ روسيه‌ مورد تهديد و دست‌اندازي‌ مي‌توانست‌ قرار گيرد. لرد كرزن‌ ـ نايب‌السلطنه‌ هند ـ در گزارشي‌ كه‌ به‌ تاريخ‌ 1899 به‌ لندن‌ فرستاد، فكر مقدماتي‌ تقسيم‌ مناطق‌ نفوذ در ايران‌ را مطرح‌ كرد.(به‌ نقل‌ از: سيماي‌ احمد شاه‌ قاجار، ج‌1، ص‌59)
به‌ محض‌ انتشار علني‌ مفاد قرارداد، واكنش‌هايي‌ از سوي‌ سياستمداران‌ ايراني‌ و آزاديخواهان‌ بروز كرد؛ ميرزا حسن‌ خان‌ مشيرالملك‌ كه‌ در آن‌ وقت‌ وزير مختار ايران‌ در روسيه‌ بود، به‌ ديدن‌ سر آرتور نيكلسن‌ رفت‌ تا دربارة‌ مقاصد حقيقي‌ اين‌ قرارداد كه‌ به‌ دور از چشم‌ ايرانيان‌ منعقد شده‌ بود، توضيحاتي‌ از زبان‌ سفير انگلستان‌ بشنود؛ به‌ روايت‌ نيكلسن‌ از مذاكرات‌ آن‌ شب‌:
... مشيرالملك‌ پس‌ از طرح‌ يكي‌ دو سوال‌ مقدماتي‌، آمد سر موضوع‌ اصلي‌ و از من‌ سوال‌ كرد: آيا ممكن‌ است‌ او را به‌ طور محرمانه‌ از عصارة‌ قراردادي‌ كه‌ اخيراً با روسها بسته‌ايم‌ آگاه‌ سازم‌؟
جواب‌ دادم‌: خلاصة‌ قرارداد همين‌ چند روز پيش‌ براي‌ حكومت‌ متبوع‌ ايشان‌ ارسال‌ شده‌ است‌ و متن‌ كامل‌ آن‌ نيز شايد امروز در تهران‌ تسليم‌ وزارت‌ امور خارجة‌ ايران‌ گردد. بنابراين‌ هيچ‌ مانعي‌ نمي‌بينم‌ كه‌ رئوس‌ و اهداف‌ كلي‌ قرارداد را براي‌ شما روشن‌ سازم‌.
سپس‌ نيكلسن‌ شروع‌ به‌ تشريح‌ مفاد قراداد 1907 كرده‌ و خطاب‌ به‌ مشيرالملك‌ مي‌گويد: اين‌ قرارداد از هر حيث‌ كه‌ تصور بشود، به‌ نفع‌ ايران‌ است‌ و مفاد آن‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ شايعاتي‌ كه‌ تاكنون‌ در جريان‌ بوده‌، به‌ اين‌ مضمون‌ كه‌ روسيه‌ و انگلستان‌ خيال‌ دارند خاك‌ ايران‌ را ميان‌ خود تقسيم‌ كنند، تا چه‌ پايه‌ پست‌ و بي‌اساس‌ و مغرضانه‌ بوده‌ است‌. دولتين‌ روس‌ و انگليس‌ ـ به‌ موجب‌ سند امضا شده‌ ـ رسماً قول‌ داده‌اند كه‌ در پاره‌اي‌ از مناطق‌ ارضي‌ ايران‌ كه‌ حدود و ثغور آن‌ كاملاً مشخص‌ شده‌ است‌، اسباب‌ زحمت‌ و دردسر براي‌ هم‌ فراهم‌ نكنند. در اين‌ ضمن‌، حقوق‌ و مزاياي‌ ايران‌ در سرتاسر خاك‌ كشور به‌ رسميت‌ شناخته‌ شده‌ است‌ و در آتيه‌ نيز به‌ همين‌ نحو ثابت‌ و دست‌ نخورده‌ به‌ جا خواهد ماند.
نيكلسون‌ در ادامة‌ سخنان‌ خود براي‌ روشنگري‌ مشيرالملك‌ مي‌گويد: لذا درست‌ نيست‌ كه‌ مثل‌ بعضي‌ اشخاص‌ معرض‌ از تثبيت‌ مناطق‌ نفوذ در ايران‌ صحبت‌ كرد؛ زيرا چنين‌ عبارتي‌ ممكن‌ است‌ اين‌ طور معني‌ بدهد كه‌ دو دولت‌ بزرگ‌ عاقد قرارداد، خيال‌ دارند آزادي‌ عمل‌ حكومت‌ ايران‌ را در پاره‌اي‌ از مناطق‌ كشور محدود سازند و خودشان‌ در آن‌ مناطق‌ اعمال‌ نفوذ كنند. قراردادي‌ كه‌ با روسها بسته‌ايم‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ چنين‌ هدفي‌ را دنبال‌ نمي‌كند. تنها توافقي‌ كه‌ ميان‌ روسيه‌ و انگلستان‌ در چهارچوب‌ اين‌ قرارداد صورت‌ گرفته‌، تعهدي‌ است‌ كه‌ هر كدام‌ از طرفين‌ داده‌ و بر گردن‌ گرفته‌اند كه‌ در آتيه‌، در پاره‌اي‌ از نقاط‌ ايران‌، تقاضاي‌ اخذ امتيازات‌ اقتصادي‌ و تأمين‌ مزاياي‌ ديگر براي‌ خود نكنند و به‌ اين‌ ترتيب‌ مانع‌ از اصطحكاك‌ منافع‌ روس‌ و انگليس‌ در اين‌ قبيل‌ نقاط‌، يا ايجاد شدن‌ رقابت‌ بين‌ آنها گردند. حكومت‌ ايران‌ مسلماً با يك‌ چنين‌ توافقي‌ كه‌ ميان‌ روسيه‌ و انگلستان‌ حاصل‌ شده‌ مخالفت‌ نخواهد كرد كه‌ هيچ‌، به‌ حقيقت‌ شكرگزار هم‌ بايد باشد كه‌ دولتين‌ امضا كنندة‌ قرارداد، يك‌ چنين‌ محدوديتي‌ را ابتكاراً براي‌ آزادي‌ عمل‌ خود در ايران‌ قايل‌ شده‌اند. و چنانكه‌ خود عاليجناب‌ ـ مشيرالملك‌ ـ خواهند ديد، مادة‌ اول‌ قرارداد استقلال‌ و تماميت‌ ارضي‌ ايران‌ را به‌ صراحت‌ هر چه‌ تمامتر تضمين‌ مي‌كند.
مشيرالملك‌ در جواب‌ گفت‌: اگر منظور و هدفهاي‌ قرارداد همين‌ باشد، من‌ نيز با آن‌ موافق‌ هستم‌؛ چرا كه‌ مفاد آن‌ از نظرگاه‌ مصالح‌ ايران‌ كاملاً رضايت‌ بخش‌ است‌ و شخصاً از اينكه‌ دولتين‌ روس‌ و انگليس‌ سياست‌ سابق‌ خود را در ايران‌ كه‌ به‌ تعبيري‌ ـ سياست‌ ترازو ـ به‌ معناي‌ حفظ‌ موازنة‌ سياسي‌ و اقتصادي‌ در ايران‌ با گرفتن‌ امتيازهاي‌ پي‌ در پي‌ بوده‌ است‌، رها كرده‌اند خوشحال‌ هستم‌.
با اين‌ حال‌ مشيرالملك‌ نمي‌توانست‌ نگراني‌ باطني‌ خود را پنهان‌ كند و به‌ صورت‌ خودماني‌ به‌ نيكلسن‌ گفت‌: اميدوارم‌ كه‌ روسها روح‌ قرارداد را با حسن‌ نيت‌ و بيغرضي‌ اجرا كنند و تنها حروف‌ و جملات‌ آن‌ را مدرك‌ حسن‌ نيت‌ خويش‌ قرار ندهند. اين‌ خواستة‌ ايرانيان‌ عملي‌ نخواهد شد مگر اينكه‌ نوعي‌ تصفيه‌ و خانه‌ تكاني‌ حقيقي‌ در داخل‌ سفارت‌ روسيه‌ در تهران‌ صورت‌ گيرد و وزير مختاري‌ جديد به‌ جاي‌ مسيو دوهارتويش‌ تعيين‌ گردد كه‌ به‌ عكس‌ او، از پيروان‌ مكتب‌ زينوويف‌ كه‌ خواسته‌هاي‌ توسعه‌طلبانه‌ در شرق‌ دارند، نباشد.
نيكلسن‌ در مقابل‌ اين‌ صميميت‌ و خوش‌باوري‌ مشيرالملك‌ اظهار مي‌دارد: اميدوارم‌ حكومت‌ ايران‌ هرگز دست‌ به‌ عملي‌ نزند كه‌ بهانة‌ شكايت‌ موجه‌ به‌ دست‌ روسها بيفتد. صلاح‌ حكومت‌ ايران‌ در اين‌ است‌ كه‌ هر آنچه‌ را از عهده‌اش‌ برمي‌آيد براي‌ حفظ‌ روابط‌ حسنه‌ با همساية‌ مقتدرش‌ به‌ كار برد و روسها را از خود نرنجاند.(اسناد راكد وزارت‌ امور خارجة‌ انگليس‌، 30 سپتامبر 1907، به‌ نقل‌ از سيماي‌ احمد شاه‌ قاجار، ج‌1 ص‌ 62)
اما در داخل‌ ايران‌ مخالفت‌ها با قرارداد 1907 روس‌ و انگليس‌ بر همرأيي‌ها غلبه‌ داشت‌ و روحية‌ ملي‌گرايي‌ كه‌ از ميانة‌ جنبش‌ مشروطيت‌ سر بر آورده‌ بود، در اين‌ جريان‌ خود را پر حرارت‌تر نشان‌ مي‌داد.
مشروطه‌خواهان‌ ايراني‌ كه‌ حفظ‌ تماميت‌ ارضي‌ ايران‌ جزو اهداف‌ محوري‌ جنبش‌ آنان‌ را در ايجاد پارلمان‌ و تعيين‌ حدود سلطنت‌ و بنيان‌ نظام‌ سياسي‌ مشروطه‌ تشكيل‌ مي‌داد، در مقابل‌ اين‌ قرارداد واكنش‌هاي‌ مختلفي‌ از خود نشان‌ دادند؛ در مقابله‌ با آن‌، عده‌اي‌ از نمايندگان‌ در جلسات‌ مجلس‌ به‌ ابراز مخالفت‌ پرداخته‌ و عده‌ ديگري‌ از مردان‌ كاردان‌ سياسي‌ و نويسندگان‌ و ديگر آگاهان‌ ايران‌ خواه‌، به‌ ايراد سخنراني‌ و درج‌ مقالاتي‌ در روزنامه‌ها مبادرت‌ كردند؛ حبل‌المتين‌ ـ كه‌ يكي‌ از روزنامه‌هاي‌ مطرح‌ آن‌ دوران‌ بود ـ به‌ انعكاس‌ بخشي‌ از اين‌ مخالفت‌ پرداخته‌ است‌؛ گزارشات‌ مأموران‌ سياسي‌ روسيه‌ و انگليس‌ و همچنين‌ پاره‌اي‌ از اسناد باقي‌ مانده‌ي‌ وزارت‌ امور خارجه‌ ايران‌ نيز مشحون‌ از مسائلي‌ است‌ كه‌ در رابطه‌ با قرارداد 1907 انگليس‌ و روسيه‌ ثبت‌ و ضبط‌ شده‌اند.(انقلاب‌ مشروطيت‌ ايران‌، ص‌ 170؛ ايدئولوژي‌ نهضت‌ مشروطيت‌ ايران‌، ج‌2، ص‌ 99؛ ايران‌ در دورة‌ سلطنت‌ قاجار، ص‌ 484)
رجال‌ مشروطه‌ خواه‌ و وطن‌ پرست‌ ـ از جمله‌ مؤيدالاسلام‌ سردبير روزنامة‌ حبل‌المتين‌ ـ بر اين‌ باور بودند كه‌ زياده‌ از دو سال‌ تمام‌ است‌ كه‌ مسئله‌ اتحاد روس‌ و انگليس‌ در ممالك‌ آسيا موضوع‌ بحث‌ و محل‌ مذاكره‌ دواير پلتيكي‌ و جرايد سياسي‌ است‌. يعني‌ از وقتي‌ كه‌ روس‌ در جنگ‌ اقتصادي‌ شرق‌ آن‌ شكست‌ فاحش‌ را خورد و از طرف‌ خاور دور يكباره‌ نااميد و مأيوس‌ شد و ضمن‌العقد دانست‌ كه‌ اين‌ نيرنگ‌ و گرفتاري‌ را دولت‌ انگليس‌ در منچوريا و چين‌ برايش‌ فراهم‌ آورد و اكنون‌ دست‌ تنها با بحران‌ ماليه‌ نمي‌تواند مشغول‌ كار شود، صلاح‌ و صرفه‌ خود را در اتحاد با انگلستان‌ ديده‌. همه‌ كس‌ مي‌داند كه‌ يكي‌ از پلتيكهاي‌ عمدة‌ انگليس‌ در ممالك‌ ديگران‌ پيدا كردن‌ يك‌ سرگرمي‌ و اشتغال‌ فوق‌العاده‌ است‌ كه‌ طرف‌ به‌ خود بپردازد و از مقاصد بلند باز ماند. چنانكه‌ دولت‌ عثماني‌ را در اين‌ سالهاي‌ اخير چنان‌ به‌ خود مشغول‌ نمود كه‌ ارباب‌ حل‌ و عقد آن‌ دولت‌ در حيرت‌ ماندند. از يك‌ طرف‌ اشتغال‌ به‌ منازعه‌ با يونان‌ و لشكر كشي‌ و جدال‌ و از طرفي‌ تحريك‌ ارامنه‌ و اختلال‌ داخلي‌، از سمتي‌ واقعة‌ جزيرة‌ كريت‌. ديگر منازعه‌ يمني‌ها و اعراب‌ ديگر مسئله‌ مقدونيا و بالكان‌ و در ضمن‌ اين‌ همه‌ گرفتار عثماني‌، چنگال‌ خود را در مملكت‌ مصر محكم‌ فرو كرد و حقوق‌ سلطان‌ عثماني‌ را پايمال‌ ساخت‌ و هم‌ بر هفده‌ ميليون‌ جمعيت‌ سودان‌ و شهرهاي‌ وسيعة‌ آن‌ مملكت‌ استيلا يافت‌... اين‌ پلتيك‌ را نيز به‌ كار دولت‌ روس‌ زد؛ چه‌ از يك‌ طرف‌ جنگ‌ اقصاي‌ شرق‌ را زير پا نمود و دولت‌ روس‌ را فوق‌الحد گرفتار و پريشان‌ ساخت‌ و از طرف‌ ديگر به‌ هر شكلي‌ كه‌ بود، خيالات‌ اهالي‌ روسيه‌ را به‌ سمت‌ آزادي‌ معطوف‌ داشت‌ كه‌ بعد از فراغت‌ از جنگ‌ با ژاپون‌، دولت‌ روس‌ يكسره‌ دچار انقلابات‌ داخلي‌ گرديد و تا رفت‌ خبردار شود، انگليس‌ نفوذ و قدرت‌ خود را در مملكت‌ تبت‌ استوار ساخت‌.
ايرانيان‌ را نيز سرگرم‌ مسئله‌ مشروطيت‌ و تشكيل‌ مجلس‌ مقدس‌ شوراي‌ ملي‌ و آزادي‌ و غيره‌ نموده‌، ميدان‌ جولان‌ خود را از اغيار خالي‌ ساخت‌ و تا آنجا كه‌ مي‌خواست‌ مركب‌ را تاخت‌، اما در اين‌ حيص‌ و بيص‌ يك‌ واقعه‌ ناگواري‌ كه‌ هيچ‌ مترصد شنيدن‌ او نبود، از پس‌ پردة‌ غيب‌ خودنمايي‌ كرد. يعني‌ انقلاب‌ هندوستان‌ و خيالاتي‌ كه‌ از استماع‌ وقايع‌ روسيه‌ و ايران‌ در كله‌ هنديها توليد شد و اندك‌ از خواب‌ غفلت‌ چند ساله‌ برخاسته‌ مطالبه‌ حقوق‌ از دست‌ رفتة‌ خود را نمودند.(حبل‌المتين‌، شمارة‌ 112، 9 سپتامبر 1907)
اين‌ ايام‌ شنيده‌ مي‌شود كه‌ معاهدة‌ مزبور، از تحت‌ نظر و بحث‌ خارج‌ و تمام‌ مواد و فصول‌ آن‌ تعيين‌ شده‌ است‌. عقلا و دانشمندان‌ مي‌دانند كه‌ با اين‌ وضع‌ غفلت‌ و بي‌ خبري‌ ما، امضاء عهدنامه‌ همان‌ و خاتمه‌ يافتن‌ سلطنت‌ و استقلال‌ ايران‌ همان‌. زيرا كه‌ به‌ مجرد صحه‌ شدن‌ معاهده‌، طرفين‌ بي‌درنگ‌ به‌ عمليات‌ شروع‌ خواهند نمود و دنبالة‌ خيال‌ را خواهند گرفت‌. ما چندان‌ از وزراي‌ خود شكوه‌ و گله‌ نداريم‌، زيرا اينها سالها است‌ پيه‌ اين‌ كار را به‌ تن‌ خود ماليده‌ و به‌ درجه‌اي‌ مرعوب‌ شده‌اند كه‌ در مقابل‌ اجانب‌ جز اطاعت‌ و فرمانبرداري‌ كاري‌ نمي‌كنند.(حبل‌المتين‌، شمارة‌ 113، 10 سپتامبر 1907)
مؤيدالاسلام‌ سپس‌ به‌ عوارض‌ انعقاد قرارداد 1907 اشاره‌ مي‌كند: مأمورين‌ دولت‌ متعاهدتين‌، صرفه‌ و صلاح‌ ايران‌ را در يك‌ استقراض‌ جديدي‌ خواهند ديد و چون‌ از يك‌ طرف‌ پنج‌ ميليون‌ مثلاً مصارف‌ تأمين‌ داخله‌ را طلب‌ دارند و از طرفي‌ قروض‌ سابقه‌ هم‌ بايد ادا شود و اين‌ دو حق‌ ثابت‌ ما را مجبور مي‌كند كه‌ تا درجة‌ اطاعت‌ و تمكين‌ نمائيم‌، شروط‌ اين‌ استقراض‌ جديد عبارت‌ خواهد بود از دو فصل‌ كه‌ امضاء آن‌ فصول‌ كتاب‌ استقلال‌ ما را به‌ خاتمه‌ خواهد رسانيد: يكي‌ از شرايط‌ آن‌ است‌ كه‌ مأمورين‌ اداره‌جات‌ ماليه‌ ايران‌ بايد حتماً از طرفين‌ مقرر شود و مأمورين‌ جزء را هم‌ آنها معين‌ نموده‌ زمام‌ اختيارات‌ را در كليه‌ سرحدات‌ بلكه‌ بلاد داخله‌ نيز بر عهده‌ گرفته‌ به‌ كلي‌ دست‌ مأمورين‌ داخله‌ را از عمل‌ كوتاه‌ نمايند... شرط‌ ديگر آنكه‌ اين‌ مأمورين‌ از طرف‌ ايران‌ مواجب‌ و حقوق‌ خواهند گرفت‌ و ساليانه‌ مبلغي‌ از نقدينه‌ ايران‌ را در ازاء خدمت‌ به‌ دولت‌ متبوعه‌ خويش‌ تصاحب‌ خواهند نمود... شرط‌ ديگر آنكه‌ كليه‌ مواد نافعة‌ ايران‌ براي‌ ضمانت‌ اين‌ قرض‌ داده‌ خواهد شد. پس‌ معادن‌ و سواحل‌ و گمركات‌ و پست‌ و تلگراف‌ و ماليات‌ جملگي‌ داخل‌ در مواد مزبوره‌اند.(حبل‌المتين‌، شمارة‌ 113، 10 سپتامبر 1907)
به‌ دنبال‌ واكنش‌هايي‌ كه‌ انتشار عمومي‌ مفاد قرارداد 1907 انگليس‌ و روسيه‌ در ميان‌ وطن‌پرستان‌ و مشروطه‌خواهان‌ به‌ وجود آورد، ايران‌ بعد از دوراني‌ هرج‌ و مرج‌ در نظام‌ بين‌المللي‌ جديد، از جايگاه‌ ملي‌ و حقوقي‌ خود برخوردار شد و قدرتهاي‌ خارجي‌ بر اين‌ امر واقف‌ شدند كه‌ ايران‌ ديگر آن‌ طعمه‌اي‌ نيست‌ كه‌ پيش‌ از اين‌، هر كدام‌ از آنها براي‌ حفظ‌ منافع‌ استعماري‌ و سودجويانه‌ي‌ خويش‌، به‌ هر شكلي‌ و با هر سياستي‌ مي‌توانستند آن‌ را به‌ بازي‌ بگيرند.

.