۱۳۹۱ بهمن ۱۷, سه‌شنبه

سنتگرایان مشروعه خواه و آئین بهائی(7)آئین پساشیعه



آئین بهائی در استمرار و ارتقای آموزه های آئین بابی، گسستی کامل از سنت مذهبی شیعه بشمار می رود؛ این آئین در اعتقادات-احکام-اخلاقیات و در رهیافتی که به امر سیاسی و امر فرهنگی ارائه می کند، از آموزه های مذهبی شیعه متمایز می شود. زمینه های این گسست آئینی که تجدد اعتقادی را برای ایران زمین در عصر پیشامشروطه به ارمغان آورده است، تبار به ناکارآمدی اعتقادات مذهبی شیعه در زمان جنگ های روسیه و گسترش ظلم و ستم اجتماعی و گسیختگی فرهنگی و اخلاقی می برد که در همدستی پایگان دیانت و حاکمان قاجاریه، ایرانیان را گرفتار کرده بود؛ از یک طرف بن بستی که عارض تقدیرباوری مذهبی شده بود و از طرف دیگر انتظار ظهور موعودی که از بین برنده نابرابری ها بود، زمینه های اعتقادی آئین های نوظهور بابیه و بهائیت را در خود جای داده است. با این پیش زمینه ها، موعود بابی از حالت متافیزیکی به صورت تاریخی ظاهر می شود و ختم شریعت قدما و آغاز آئین نوین به واقعیت می پیوندد. میرزا حسینعلی نوری-بهاءالله- با آشنایی زدایی از خاتمیت، خاتمه تاریخی و اعتقادی آن را عرضه و ظهور دیانت تازه ای را اعلام می کند؛ ختم شریعت سنتی که پیش از آن در نزول «بیان» باب و گذار از احکام پیشین شروع شده و با اقدام جسورانه طاهر قرةالعین در بطلان حجاب دینی به نکته تعیین کننده ای رسیده بود، با احکام و اعتقادات آئین بهائی، بر اعتقادورزی پساشیعه رسید و برهه ای تازه از دیانت در ایران به وجود آورد.  خدای شیعه، خدایی که خود قانون می گذاشت، عده ای آن را تفسیر می کردند و به اجرا می گذاشتند، برای انسان آزادی و برابری قائل نبود و نمی توانست با نیازهای معنوی و اجتماعی همآوردی کند. ایران خدایی می خواست که پیام آور صلح و دوستی و حرمت نگه دار آزادی و شخصیت آدمی باشد.
آئین بهائی در دستاویزی به انسان دوستی در برابر قتل و کشتار دگرآئینان که در شیعه به آن عمل می شد، به صلح پروری در برابر جنگ افروزی، به رواداری در برابر حقانیت یکطرفه، به واقعیت آموزش و پرورش در برابر معرفت باوری ارزشی، به حقیقت برابری انسان ها فارغ از جنسیت، ملیت و اعتقادات در برابر تبعیضات اعتقادی، به جداسازی دین و سیاست در برابر وابستگی سیاست به دیانت، به روزآمدی حقوق و فرهنگ در برابر حکم قضایی و آموزه های متافیزیکی و به...بمثابه «آئین پساشیعه» شناخته می شود.
آئین بهائی بدون دستگاه متمرکز، هدایت و اداره جامعه بهائی را به صورت جمعی و در برآمدی از پاسخگویی به نیازهای اجتماعی و اعتقادی پیروان شکل داده است؛ در حالی که شیعه مبتنی بر صنف آخوندها و ملایانی است که از گهواره تا گور متصدی دخالت در زندگی شخصی و عمومی پیروان است.
شیعه احکام مذهبی را بر اساس معرفت فقهی بنیان گذاشته و معیار و ملاک دین داری، عمل به فتاوای ملایان و فقیهان است، در حالی که آئین بهائی در تعیین و اجرای احکام آئینی وام دار متون مقدس و کلاسیک بوده و با احترام به تشخیص پیروان، آنان را در روابط شخصی و اجتماعی دارای حق انتخاب و اختیار می داند. تحری حقیقت و رسیدن شخصی به واقعیت و نفی تقلید از اصول اعتقادی پایه ای بهائیت بشمار می رود؛ عبدالبهاء می نویسد :«اول تعلیم بهاء اله این است که هر کس باید خود به جستجوی حقیقت پردازد. این بدان معناست که انسان باید آنچه را که از دیگران شنیده است فراموش نماید و خود به شخصه جویای حقیقت شود، زیرا در غیر این صورت صحت یا عدم صحت مسموعات بر او معلوم نگردد.» خود بهاء اله نیز بر این اذعان داشت که اقوال و اعمال دیگران نباید معیار حقیقت و غیر حقیقت واقع گردد.(کتاب ایقان، ص1)
به کوتاهی وجوهی از همراهی آموزه های بهائی و مدنیت جدید را برای روشنگری گسست آن از مذهب شیعه می نویسم.
جدایی سیاست و دولت از دیانت و اعتقادات، در آئین بهائی اهمیت بسزایی برای گزارش از تفاوت آن با شیعه دارد؛ آموزه ای که زمینه هایی در اعتقادات آئینی نوین و اندیشه های اجتماعی جدید دارند و توابعی برای نوسازی جامعه و فرهنگ ایرانی را در خود جای داده اند؛ عنایت بنیان گذار آئین بهائی به اتحاد تمدنی و برابری اعتقادی مردمان، از مواردی است که پیش از این در سنت مذهب قدمائی در ایران سابقه نداشته و هماهنگ با انگاره های دنیای جدید، لایه های اعتقادی ایرانیان را روزآمد کرده است. دعوت مردم و پیروان به صداقت و امانت در اخلاق شخصی را در آئین بهائی می توان در گذار از اخلاق سنتی به تأمل گذاشت. اهتمام به عشق به هم نوع در این آئین، بخش دیگری از نوسازی اخلاقی را عرضه می کند که در جامعه و مذهب سنتی از آن غفلت شده بود. در زمینه های اجتماعی اهمیت تلاش و کار، اهتمام به رفاه مادی و دوری از فقرگرایی متافیزیکی، دیگر لایه هایی هستند که آئین بهائیت را شایسته دنیای مدرن می گردانند.
بهائیت با رعایت حریم های دینی و سیاسی و جداسازی بخردانه و اعتقادی آن ها از هم دیگر، برقراری حکومت مبتنی بر عدالت و دادگستری را در دستور کار اهل سیاست قرار می دهد؛ از دخالت در سیاست روزمره دوری می گزیند و هشیارانه بر روند سیاست اجرایی در رعایت حقوق انسانی تأکید و نظارت می کند. بهائیت از سیاست مدرن و نظام های اجرایی دموکرایتک حمایت و از استبداد دینی و عرفی دوری می گزیند. منش و برخورد عبدالبهاء در رویداد مشروطیت، برخورد میرزا علی محمد باب نسبت به سیاست محمد شاه قاجار و رفتار و نوشته های بهاء اله با سران و اهالی سیاست دوران خود، نمونه هایی اعتقادی و سیاسی از رابطه بهائیت و سیاست هستند. رساله مدنیه عبدالبهاء در خدمت تبیین ارزش دموکراسی و نظام مبتنی بر قانون در رفاه اجتماعی و امنیت اعتقادی و اخلاقی مردمان است و رساله سیاسیه به بیان حقوق سیاسی ملت و حکومت می پردازد. انتشار و اعلام نظریات بیت العدل اعظم در مسائل سیاسی، حکایتی از استمرار برخورد بخردانه با سیاست بشمار می روند.
سفارشات بهاء اله و عبدالبهاء و بیت العدل اعظم در حقوق برابر زنان با مردان و وجوب آموزش دختران، از دیگر مواردی است که اختتام شریعت قدمائی و پایان اخلاق سنتی و به سر آمدن دوره نابرابری سیاسی و اجتماعی ایران زمین را ارائه می کند. مدرنیته و تمدن مدرن امروزی نیز با محور قرار دادن آموزش و پرورش همگانی و تشخیص حقوق برابر در میان افراد انسانی، اعم از زن و مرد و رفع گام به گام نابرابری های سنتی از فرهنگ انسانی، توانسته جامعه ای عاری از تبعیض جنسی و حقوقی فراهم سازد.
از نظر بهائیت جامعه بشری حکم یک ملت واحد را دارد و همه انسان ها خارج از قراردادهای جنسی و اعتقادی و قومی و زبانی، در بنیان های طبیعی از حقوق زندگی برخوردارند؛ در بهائیت الهامات شخصی و دریافت های فردی پیامبر آئین ریشه این نگره بشمار می رود. از دیدگاهی که من این رساله را نوشته ام، بنیان ارزش ذاتی انسان برگرفته از طبیعت آدمی است و تمدن مدرن در گسست از تمدن های پیشین، انسان گرا و خرد محور است. بهائیت در کنار اشراق فردی، به خرد انسانی هم اهمیت می دهد و برای پرورش آن آموزش و پرورش همگانی را تجویز می کند.
در متافیزیک بهائی ترک تعصبات، وحدت ادیان، تجدید ادیان و دوگانگی وجودی انسان، راه را بر هر قرائت سنتی از اعتقادات و به کارگیری منفعت طلبانه و غیرانسانی از آن ها می بندد. انسان مورد توجه و نظر بهائیت، رها از تعصب مذهبی و سرشار از دوستی و محبت به هم نوعان است و شاخصه مؤمن بهائی و انسان واقعی، دوری از جدال و جنگ و همراهی با صلح و دوستی است.
آگاهی به کمبودهای اخلاقی تمدن مدرن نیز در آئین بهائیت از دیگر مواردی که در برابر نفی مطلق شیعه نسبت به مدنیت جدید، همراهی و همآوردی این آئین با عصر جدید را نشان می دهد؛ بهائیت به دور از مجذوبیت یک سویه و کاذب به پیشرفت های اجتماعی و سیاسی انسان، کمبودهای اخلاقی و فرهنگی آن را مدنظر قرار می دهد و ارکان اعتقادی و اصول اخلاقی خویش را برای رفع این کسری ها عرضه می کند.(مدرن اندیشان ایرانی و بهائیت)
در مواجه اعتقادات مذهبی ایران دوره قاجاریه با واقعیت های زندگی، شیعه بسان مذهبی بنیادگرا در کناره جویی یا ستیز با مدنیت نوین ظاهر شد و آئین بهائی با شناخت و اندیشیدن به حقیقت تمدن مدرن، ایمانی روادار و انسانی را نمایان ساخت.

.