۱۳۹۱ مهر ۱, شنبه

صد سال اندیشه های ایرانی(17) پروژه ناتمام مشروطیت



این دفتر از تحقیق صد سال اندیشه های ایرانی، بر اساس سه گزینه شکل گرفته و از پیش زمینه های مشروطیت تا استقرار نهادهای مدرن را مورد بررسی قرار داده و در ادامه، از عوامل و موانع ناتمام ماندن مشروطیت در سیاست و فرهنگ ایران زمین پرسش می کند؛ سه گزینه عبارتند از:
1- چرا مشروطیت به وجود آمد؟
2- مشروطیت چه دستاوردهایی داشت؟
3- چرا مشروطیت ناتمام مانده است؟
در رابطه با محورهای بحث از علل ناکامی و ناقص ماندن مشروطیت می توان به این مسائل اشاره کرد:
عدم اهتمام مشروطه طلبان به نهادینه کردن ایده های مدرنی که در عرصه های مختلف مشروطیت به فرهنگ ایرانی ارمغان آورده بودند؛ در واقع مراد عدم فرهنگ سازی است.
مورد دیگر ورود نیروهای تندرو و متاثر از سوسیال دموکرات قفقازی بود که در سودای راندن جنبش آرام و اصلاحی مشروطیت به طرف تغییرات بنیادین و به تعبیر احتشام السلطنه در پی روبسپر بازی و دالتون بازی و الگوبرداری از انقلاب فرانسه و خصوصا گردن زدن اعضای سلطنتی بودند. همان هایی که زیر کالسکه ی محمد علی شاه بمب انداختند. انجمن های پوپولیستی را تحریک کردند و در کار تصویب قوانین در اولین تجربه ی پارلمانی سنگ اندازی کردند. نیروهای اصلاح طلبی چون احتشام السلطنه را از ریاست مجلس مجبور به استعفا کردند. دستی در ترور اتابک داشتند. در ترور بهبهانی مشارکت نمودند. اعدام شیخ فضل الله نوری را سامان دادند.
مسئله ی دیگری که باید در رابطه با علل ناتمام ماندن مشروطیت مورد توجه قرار گیرد و در واقع با محور اولی بی ارتباط نیست، دست نخورده باقی ماندن آموزه هایی از سنت سیاسی و رنگ اخلاقی دادن به آنهاست که دست سنتگرایان ضد مشروطه را در تبلیغات تجددستیزانه و مشروعه خواهانه باز گذاشت و فضای ملتهبی که لازمه ی هر تغییر و تحول اجتماعی است را در ایران آن دوران، به آشفتگی پیش برد. در کنار این مسئله باید از این نکته هم غافل نبود که برخی از نیروهای مشروطه خواه هم به شدت از آگاهی لازم راجع به دنیای مدرن رنج می بردند و در مواقعی کسانی متصدی مشروطه گری شده بودند که استنباط درستی از آن نداشتند؛ به عنوان مثال می توان به سخن طباطبایی در مجلس اول اشاره کرد در مواقعی که در برابر مخالفان کم می آورد، عبارتی نزدیک به این مضمون را بیان می کرد که: «ما از مشروطه خبری نداشتیم. آمدند و گفتند مشروطه خوب است، ما هم تبعیت کردیم.» نمونه ی عالی از این عقب نشینی و ضعف تئوریک در میان مشروطه خواهان و مخالفان را می توان در بعضی از مواد متمم قانون اساسی دید که ملغمه ای از سیاست سنتی و اندیشه های مدرن را در خود جای داده است.
از دیگر مسائل در رابطه با علل ناتمام ماندن مشروطیت می توان به روند کند و توام با افتادگی سیاست اجرایی در دهه های بعد از استقرار مشروطیت اشاره کرد که در دهه های اول، عامل خارجی نظیر جنگ جهانی اول و دخالت شوروی نوتاسیس در تحریک گروه های داخلی،  ناتمام ماندن مشروطیت را باعث شد و در دهه های بعدی، میل حکومت ها را به شیوه های سابق کشورداری و در فاصله ای نسبتا دور، دست اندازی در قانون اساسی و تجدید نظرهایی که راه را برای حاکمیت فردی باز می کرد، سیاست مشروطه را به معنایی که در دنیای مدرن داشت، از موضوعیت انداخت و گذشت آنچه گذشت. در این رابطه نامه قوام السلطنه به محمد رضا پهلوی در جریان تجدید نظر سال 29 خورشیدی را می توان مثال زد.
به نظر من یکی از عوامل اصلی ناقص ماندن مشروطیت در ایران، دگرگونی است که پیش از این به آن اشاره کرده ام؛ یعنی جابجایی روشنفکری با وانموده ای از آن که در دهه ی بیست با جایگزین شدن اهل ایدئولوژی با روشنفکرانی که در عرصه های عمل و اجرا هم وام دار مدرنیته بودند، یکی از ارکان پایه ای استواری سیاست و فرهنگ مدرن که حاصل و حامل مشروطیت بود، در این مرز و بوم ناقص ماند. می توانید به تفاوت هایی بازگردید که روشنفکرانی چون محمد علی فروغی علی اکبر داور عبدالحسین تیمورتاش را از خوانده شدگان به روشنفکری نظیر احسان طبری و ... جدا می کند. از طرفی این مسائل باعث شد که مذهب هم به صورت ایدئولوژی سیاسی وارد معادلات کشوری شود و تخمی با بی ملاحظگی مدرنها و بی مبالاتی چپها در ایران پاشیده شد که پنجاه سال بعد به بار نشست.
یکی دیگر از مسائلی که در عوامل ناقص ماندن و ناتمام ماندن مشروطیت دخیل است، معوق ماندن کم کردن فاصله های طبقاتی و عقلانی کردن نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی است؛ این مسئه اگر در سوی ای داخلی به جایگاه طبقاتی بی تفاوت بود، در زمینه های بین المللی نتوانست شرایط جدید مالیه و تجاری را به درستی درک کند. اما به نظر من بیش از هر عاملی باید از همان عدم فرهنگ سازی مشروطه خواهان و متجددان ایرانی نام برد که در برابر مرده ریگهای سنت دینی و سیاست سنتی از خود ضعف نشان دادند.
در رابطه با گزینه اول که چرا مشروطیت به وجود آمد، حوادث تاریخی پیشامشروطه حقایقی در خود دارند که پاسخ گزینه در آن هاست؛ مروری به اهم رویدادها می کنم.
در جريان‌ جنگ‌هاي‌ ژاپن‌ و روسيه‌، وضعيت‌ قند در تهران‌ دچار بحران‌ شد و علاءالدوله‌ براي‌ مقابله‌ با گراني‌ قيمت‌ قند مصرفي‌ تهرانيان‌، به‌ تهديد تجار دست‌ اندركار پرداخت‌؛ در اين‌ بين‌ او چند نفر از معتمدين‌ بازار چون‌ حاج‌ سيد هاشم‌ هفتاد ساله‌ را به‌ خانه‌ي‌ خود خوانده‌ و آنها را براي‌ پايين‌ آوردن‌ قيمت‌ قند، به‌ چوب‌ و فلك‌ بست‌. محمد هاشم‌ محيط‌ مافي‌ در گزارش‌ از مقدمات‌ جنبش‌ مشروطيت‌، به‌ چوب‌ خوردن‌ تجار قند فروش‌ تهراني‌ اشاره‌ كرده‌ است.(تاريخ‌ انقلاب‌ ايران‌، ج‌1، ص‌ 145)
با آگاهي‌ مردم‌ و علمایی که در رابطه تنگاننگ با تجار بودند از اين‌ جريان‌، اعتراضات‌ مردمي‌ در تهران‌ شكل‌ گرفت‌ و مردم‌ خواستار عزل‌ علاءالدوله‌ از حكومت‌ تهران‌ شدند. در آن‌ فضاي‌ ملتهب‌، مردم‌ و رهبران‌ آنها خواستار ايجاد عدالتخانه‌ براي‌ رسيدگي‌ به‌ امور مالي‌ و قضايي‌ كشور مي‌شوند.
در اعتراض‌ به‌ ماجراي‌ مسجد شاه‌ ـ كه‌ در آن‌ عده‌اي‌ از اوباش‌ به‌ مجتهدان‌ بزرگ‌ تهران‌ اهانت‌ كرده‌ بودند ـ و عمل‌ حاكم‌ تهران‌ در فلك‌ كردن‌ تني‌ چند از تجار معتبر تهران‌ و در پشتيباني‌ از خواسته‌هاي‌ صنفي‌ و سياسي‌، علماي‌ تهران‌ معترضانه‌ به‌ سوي‌ شهر ري‌ روان‌ شده‌ و براي‌ تحقق‌ خواسته‌هاي‌ خود در صحن‌ حضرت‌ عبدالعظيم‌ دست‌ به‌ تحصن‌ و گردهمايي‌ زدند؛ مهاجرت‌ به‌ شهر ري‌ فرصت‌ مناسبي‌ براي‌ رهبران‌ جنبش‌ چون‌ آيت‌ الله‌ بهبهاني‌ ـ آيت‌ الله‌ طباطبايي‌ و آيت‌ الله‌ نوري‌ فراهم‌ ساخت‌ تا در آگاهي‌ بخشي‌ به‌ توده‌هاي‌ معترض‌ بكوشند.
بست‌ نشيني‌ علما و عده‌اي‌ از مردم‌ تهران‌ در حضرت‌ عبدالعظيم‌، كه‌ روز چهارشنبه‌ 16 شوال‌ 1323ق‌/13 دسامبر 1905م‌ شروع‌ و در 16 ذيقعده‌ 1323ق‌/12 ژانويه‌ 1906م‌ پايان‌ يافت‌، بخش‌ گسترده‌اي‌ از تجار تهراني‌ را نيز به‌ اعتراض‌ كشاند و آنان‌ با بستن‌ حجره‌هاي‌ خود، همبستگي‌ با معترضين‌ بست‌ نشين‌ را به‌ نمايش‌ گذاشتند؛ در روايت‌هاي‌ مورخان‌، آيت‌ الله‌ بهبهاني‌ روز بعد از جريان‌ مسجد شاه‌ در نامه‌هايي‌ به‌ آيت‌ الله‌ طباطبايي‌ ـ آيت‌الله‌ آشتياني‌ ـ صدرالعلما و آقا سيد جمال‌ افجه‌اي‌ عزيمت‌  خود را به‌ حضرت‌ عبدالعظيم‌ اعلام‌ و خواستار همراهي‌ آنان‌ شد.
با شكست‌ مذاكرات‌ نمايندة‌ دربار و رهبران‌ معترض‌، در شهر ري‌ علما با سخنراني‌هاي‌ روشنگر خود به‌ احقاق‌ حقوق‌ مردم‌ ادامه‌ داده‌ و طي‌ بيانيه‌اي‌ خواستار ايجاد «عدالتخانه‌»اي‌ براي‌ رسيدگي‌ به‌ تظلمات‌ مردم‌ و جلوگيري‌ از ظلم‌ حاكمان‌ و مقابله‌ با برخوردهاي‌ غير انساني‌ نظير فلك‌ كردن‌ تجار قند شدند؛ بست‌ نشينان‌ در اعلامية‌ خود خواسته‌هايشان‌ را در هشت‌ مورد مطرح‌ كردند؛ اين‌ خواسته‌ها عبارت‌ بودند از:
1ـ تأسيس‌ عدالتخانه‌ در تمام‌ شهرهاي‌ ايران‌ براي‌ جلوگيري‌ از ستمگري‌ حكام‌.
2ـ اجراي‌ قوانين‌ اسلام‌ دربارة‌ مردم‌ به‌ طور يكسان‌.
3ـ عزل‌ مسيو نوز.
4ـ عزل‌ علاءالدوله‌ از حكومت‌ تهران‌.
5ـ برداشتن‌ عسكر گاريچي‌ از راه‌ قم‌.
6ـ بازگرداندن‌ حاجي‌ ميرزا محمد رضا از تبعيد رفسنجان‌ به‌ كرمان‌.
7ـ بازگرداندن‌ توليت‌ مدرسة‌ خان‌ مروي‌ به‌ حاج‌ شيخ‌ مرتضي‌.
8ـ كم‌ نكردن‌ توماني‌ دهشاهي‌ از مواجب‌ و مستمريات‌.
اين‌ بيانيه‌ توسط‌ وزير مختار عثماني‌ به‌ وزير امور خارجه‌ ـ مشيرالدوله‌ ـ تسليم‌ شد تا آن‌ را به‌ مظفرالدين‌ شاه‌ عرضه‌ كند؛ با رسيدن‌ صورت‌ خواسته‌هاي‌ بست‌نشينان‌ به‌ شاه‌، او به‌ عين‌الدوله‌ دستور داد تا ضمن‌ عملي‌ كردن‌ خواسته‌هاي‌ آنان‌، علما را با احترام‌ به‌ تهران‌ برگردانند؛ شاه‌ در دستخط‌ خود نوشت‌: «به‌ سفير عثماني‌ بنويسيد كه‌ خواستهاي‌ آقايان‌ پذيرفته‌ شده‌ و خود آنان‌ با شكوه‌ و پاسداري‌ به‌ تهران‌ بازگردانيده‌ خواهند شد.» همزمان‌ با مهاجرت‌ عده‌اي‌ از رهبران‌ مذهبي‌ جنبش‌ به‌ قم‌، عده‌اي‌ از آن‌ها و تجار بزرگ‌ تهران‌، به‌ شيوه‌ي‌ بست‌نشيني‌ به‌ سفارت‌ انگليس‌ روي‌ آورده‌ و براي‌ تحقق‌ خواسته‌هاي‌ عدالتخواهانه‌ي‌ خود در آنجا به‌ تحصن‌ مي‌نشينند؛ براي‌ اولين‌ بار در اين‌ اجتماع‌ خواسته‌هايي‌ چون‌: افتتاح‌ دارالشورا و ايجاد مشروطيت‌ مطرح‌ مي‌شود.
مظفرالدين‌ شاه‌ تحت‌ فشار اعتراضات‌ رو به‌ گسترش‌ مردم‌ و تاثير مهاجرت‌ روحانيون‌ به‌ قم‌ و اقدامات‌ متحصين‌ در سفارت‌ انگليس‌، در تاريخ‌ 13 مرداد 1285ش‌/4 اوت‌ 1906م‌ برابر با 14 جمادي‌الثانيه‌ 1324 قمري‌، فرمان‌ مشروطيت‌ ايران‌ را در حالي‌ كه‌ عده‌اي‌ از درباريان‌ با اين‌ عمل‌ وي‌ مخالفت‌ مي‌كردند، براي‌ بقاي‌ حكومت‌ و تحقق‌ خواسته‌هاي‌ فزاينده‌ي‌ مردم‌ صادر كرد. از اين‌ تاريخ‌ ايران‌ جزو ممالك‌ صاحب‌ قانون‌ اساسي‌ وارد و روش‌ كشورداري‌ بر پايه‌ي‌ مشروطيت‌ نظام‌ سياسي‌ و تفكيك‌ قوا و ايجاد پارلمان‌ سازمان‌ يافت‌.
با اين‌ حال‌ مظفرالدين‌ شاه‌ تحت‌ فشار مشروطه‌خواهان‌، در فرمان‌ خود رسيدگي‌ به‌ درخواست‌هاي‌ مشروطه‌خواهان‌ و ايجاد مجلسي‌ براي‌ قانونمند كردن‌ اداره‌ي‌ كشور را خواستار شد و براي‌ تهيه‌ي‌ مقدمات‌ اين‌ امور، قاطبه‌ي‌ اهالي‌ ايران‌ را به‌ همكاري‌ دعوت‌ كرد؛ بالاخره‌ مظفرالدين‌ شاه‌ در حالي‌ كه‌ از ناراحتي‌ جسمي‌ و مريضي‌ رنج‌ مي‌برد، فرمان‌ خود را داير بر تشكيل‌ مجلس‌ قانونگذاري‌ و اعلام‌ مشروطيت‌ در ايران‌ تدوين‌ كرد.
با صدور فرمان‌ مشروطيت‌ و برپايي‌ انتخابات‌ دو درجه‌اي‌ و صنفي‌، نخستين‌ پارلمان‌ ايران‌ در تاريخ‌ 15 مهر ماه‌ 1285 به‌ طور رسمي‌ و بعد از جشن‌ افتتاحي‌ كه‌ دو ماه‌ قبل‌ براي‌ انجام‌ انتخابات‌ در تهران‌ انجام‌ گرفته‌ بود، گشايش‌ يافت‌ و با حضور نمايندگان‌ تهران‌ و عده‌اي‌ از نمايندگان‌ ديگر شهرها، اولين‌ پارلمان‌ ايران‌ به‌ تهيه‌ي‌ نخستين‌ نظام‌نامه‌ي‌ انتخابات‌ و بنياد نظام‌نامه‌ي‌ اساسي‌ يا قانون‌ اساسي‌ پرداخت‌.
بعد از رسميت‌ يافتن‌ مجلس‌، نخستين‌ اقدام‌ نمايندگان‌ تنظيم‌ قوانين‌ مربوط‌ به‌ انتخابات‌ و رد استقراض‌ از خارجه‌ بود كه‌ توسط‌ صدراعظم‌ ـ مشيرالدوله‌ و توسط‌ مخبرالسلطنه‌ ـ از مجلس‌ خواسته‌ شد و تمامي‌ نمايندگان‌ مجلس‌ با رد اين‌ درخواست‌، تأسيس‌ بانك‌ ملي‌ ايران‌ را پيشنهاد كردند.
با صدور فرمان‌ مشروطيت‌ و تشكيل‌ مجلس‌ شوراي‌ ملي‌ و تدوين‌ نخستين‌ قانون‌ اساسي‌ ايران‌، كه‌ نتايج‌ رفع‌ ظلم‌ و اولين‌ نطفه‌هاي‌ مدرن‌سازي‌ سياسي‌ ـ حقوقي‌ ايران‌ را در خود جاي‌ داده‌اند، هم‌ نظام‌ مالي‌ و هم‌ سيستم‌ قضايي‌ تازه‌اي‌ در كشور نهادمند شد و هم‌ جايگاه‌ آن‌ها بر پاية‌ قانون‌ اساسي‌ معين‌ شد. به‌ دنبال‌ صدور دستخط‌ مشروطيت‌، متحصنين‌ در قم‌ و سفارت‌ دولت‌ انگليس‌ در تهران‌، به‌ تجمع‌ و مهاجرت‌ خود پايان‌ داده‌ و عده‌اي‌ از رهبران‌ جنبش‌، براي‌ انعقاد جلسه‌ي‌ مقدماتي‌ مجلس‌ كه‌ وظيفه‌ي‌ تدوين‌ نظامنامة‌ انتخابات‌ و تنظيم‌ قانون‌ اساسي‌ و تعيين‌ حدود حكمراني‌ در ايران‌ زمين‌ را بر عهده‌ داشت‌، به‌ عمارت‌ مدرسه‌ي‌ نظام‌ پاي‌ نهادند.
همان‌ طور كه‌ اشاره‌ شد، روز 26 مرداد 1285 سنگ‌ بناي‌ استقرار مشروطيت‌ ايران‌ با تهيه‌ي‌ نظامنامه‌ي‌ انتخابات‌ و شروع‌ بحث‌ در چگونگي‌ تنظيم‌ قانون‌ اساسي‌، پايه‌گذاري‌ شد. اسپرينگ‌ رايس‌ در گزارشات‌ خود به‌ لندن‌ مي‌نويسد: «سال‌ 1906 مبدأ مهم‌ تاريخي‌ ايران‌ شمرده‌ مي‌شود، چه‌ در اين‌ سال‌ اساس‌ مشروطيت‌ بر پا و مجلس‌ مبعوثان‌ منعقد و اين‌ مملكت‌ در عداد ممالك‌ مشروطه‌ معرفي‌ گرديد...».

۱۳۹۱ شهریور ۲۶, یکشنبه

پايان بنيادگرايي ديني و عصر پساانقلابي در اسلام سياسي (سياست ديني در آموزه هاي حسينعلي منتظري)- علی اصغر حقدار




پیشگفتار-انقلاب اسلامی در بهمن ماه سال 1357 اسلام بنيادگرا و سياسي را جايگزين دولت پادشاهي كرد. مردم ایران در فروردین ماه سال بعد (1358) بدون اين كه از ماهيت و اصول جمهوري اسلامي شناختي داشته باشند، با رفراندوم عمومی آن را برای خود برگزیدند؛ نظام سیاسی نوتأسیس برای علمای دینی و فقهای شیعه، آزمونی عملی بود تا تبار هزار ساله ای از آموزه ها و باورهای سیاسی/دینی خویش را به محک تجربه بگذارند؛ پیش از آن، توجیه شرعی نظام سلطنت در عصر مشروطیت- در رسالات و متن های دینی علمای ایرانی جای داشت. اما ایده حکومت فقهی و ولایت فقها هم از زمان قاجاریه در میان برخی از علمای دینی مورد توجه قرار گرفته بود، تا در دهه های سی و چهل شمسی، موضوع ولایت فقیه و شرایط زمامداری فقیه جامع الشرایط به یکی از محورهای اصلی سیاست دینی در حوزه های علمای و بخشی از روشنفکران دینی تبدیل و نظریه ها و متن های چندی منتشر شد. ایجاد نظام سیاسی دینی با شکل جمهوری، بحث ها و سخن تازه ای را به میان می آورد؛ چگونگی نقش مردم در مشروعیت نظام سیاسی- ارتباط فقیه حاکم با نهادهای مردمی حکومت- معیار کارآمدی فقیه حاکم در جمهوری اسلامی- حقوق شهروندی در جمهوری اسلامی- قانون و نقش فقه در تثبیت اجتماعی آن- شرایط نصب و عزل فقیه حاکم و حوزه های قانونی وظایف ولایت فقیه به همراه دیگر مسائلی که همزمان با استقرار جمهوری اسلامی در ایران مطرح می شدند تا سه دهه ای بعد از آن تا به دوران ما، نظریه ولایت فقیه و ساختار حکومت دینی در جهان معاصر را با سئوالاتی مواجه می سازد که پاسخگویی به آن ها، ازیک سو درایت دینی و از سوی دیگر، درک و شناخت مسائل دنیای جدید را می طلبید.
حضرت آیت الله العظمی منتظری، شخصیتی هستند که جامع فقاهت دینی و آگاهی از مسائل دنیای جدید هستند؛ ایشان که نقش اساسی در تصویب قانون اساسی و مواد مربوط به ولایت فقیه را بر عهده داشتند، با تکیه بر پویایی فقهی خویش و گشودگی معرفتی و وجودی به شرایط متحول شونده ی دنیای معاصر، تبیین خاصی از ولایت فقیه و حکومت دینی در نظر دارند که مبتنی بر حقوق انسانی و قانون مدون بوده و با مشروعیتی که از پایه های اعتقادی مؤمنان به دست می آورد، با رعایت حقوق انسانی و مراعات قانونمندی در جامعه، در موقعیت حکومت مردمی قرار می گیرد و هر گاه که از این دوشرط به هم پیوسته عاری شود، مصداق حکومت جائر و نظام استبدادی بوده و عزل ولی فقیه و تغییر در شرایط حکومتی را پدیدار می سازد.
اندیشه ها و افکار آیت الله العظمی منتظری برآمده از واقعیات زندگی و تحولاتی است که در چگونگی اداره کشور به وجود آمده و امر سیاسی را از دیدگاه دینی در خود جای داده است؛ متن ها و تألیفات ایشان حکایت نظریه ای است که به جمع حاکمیت دینی و رعایت حقوق انسانی ناظر است و دولت اسلامی را در جهان معاصر به صورت و سیرت انسانی و عدالت جویانه می خواهد؛ حکومتی مبتنی بر قانونمندی و گستره برابری اجتماعی و در پاسداشت آزادی های پذیرفته شده ی شهروندان. ارزش و اهمیت اندیشه های آیت الله العظمی منتظری زمانی بیشتر اهمیت خود را نشان می دهند که نظام برآمده از انقلاب اسلامی امروزه به شیوه استبداد دینی و حاکمیت فردی فقیه تمایل پیدا کرده و هر آن قاعده ای که مبتنی بر دستورات دینی و رعایت حقوق مردم است را به بوته فراموشی سپرده است؛ آزادی های اجتماعی در آن مورد تعرض های غیر قانونی قرار گرفته؛ احزاب و گروه های منتقد از فعالیت قانونی بازداشته شده اند؛ قانون اساسی به پستوی احکام فردی رانده شده و انقلابیون دردمند و مؤمن به زندان و حصر تحمیلی تن داده اند. نتایج اولیه این انحرافات، شیوع بی قانونی در کشور و بی اعتمادی به آموزه های دینی و رسوخ دین گریزی ظاهر شده و اقتصاد و فرهنگ ملی به زیر سانسور و غارت درآمده اند. نظامی که با خون بهترین فرزندان این مرز و بوم به دست آمده و داعیه مبارزه با استبداد و مخالفت با بیگانگان داشته، خود به مانعی در برقراری سیستم عقلانی و خرد جمعی تبدیل شده است.
اندیشه و عمل آیت الله العظمی منتظری در طول حیات پربار خود، در آسیب شناسی استبداد دینی و حکومت فردی گذشت. ایشان چه در دورانی که شخص دوم جمهوری اسلامی بشمار می رفتند و بر تخلفات اجرایی هشدار می دادند و چه در حصر غیرقانونی و بعد از آن، بر لزوم مراعات قانونی حقوق شهروندان تأکید داشتند و مشروعیت نظام سیاسی را بر پایه ی حق انتخاب جمعی و توجه به حقوق انسانی در کارآمدی جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده اند.
متن حاضر بر اساس متون آیت الله العظمی منتظری تألیف و برای آگاهی از اندیشه ها و آرای ایشان تدوین شده است؛ آرا و اندیشه هایی که گرفتار استبداد شد و سیرت و صورت عقلانی نظام سیاسی اسلام را در هاله ای از ابهام فرو برد؛ تعرضی که ایشان به جان خریدند و بهای مردم داری و دیانت را به بهانه خرافه و دیکتاتوری فدا نکردند و با عمل و اندیشه خود، نامی نیک و شیوه ای پسندیده به یادگار گذاشتند.
چند نکته را در رابطه با این رساله یادآور می شوم:
1-گستره ی اندیشه های آیت الله العظمی منتظری فراتر از مسائل سیاسی و آن چیزی است که در رساله ی حاضر بررسی و تحقیق شده است؛ ایشان در عرصه ی معارف دینی هم ایده ها و افکاری را دارند  که شایسته ی تحقیق و تدقیق هستند؛ نظریاتشان در فلسفه ی متعالیه، ابتکاراتی در اصوف فقه و فقه ی شیعه، تاریخ نگاری فقه و اصول، سبک استنباطیه در دانش های رجال و درایه و... مواردی هستند که بر احاطه ی علمی آیت الله العظمی منتظری دلالت دارند.
2- اگر چه وجود آیت الله العظمی منتظری اکنون در میان ما نیست، اما اندیشه هایی که ابراز کردند و دیدگاههایی که بیان داشتند، فراتر از زمانه ی کنونی بوده و در تاریخ سیاست دینی ایران ماندگار است. به همین خاطر در سراسر این رساله، از درج واژه مرحوم برای ایشان و در مقام اندیشه شناسی گوشه ای از آراء و افکارشان خودداری کرده ام.
3- صراحت لهجه و درایت بیان از شاخصه هایی است که آیت الله العظمی منتظری را در میان دشمنان و دوستان ناآگاه به عنوان شخص ساده لوح معرفی کرده است، که این امر به واقع ظلمی بر وجود و شخصیت ایشان است.آثار و تألیفات و اقداماتی که ایشان در طول زندگی از خود نشان دادند، دلیلی محکم و حقیقی بر آزادگی و صراحت در بیان اندیشه ها و افکارشان است و مجموعه ایده ها و اظهاراتی که در این رساله گزارش شده است، حکایتی مستند از صداقت انسانی آیت الله العظمی منتظری است.
4- شرایط اختناق و محدودیتی که بر اهل دانش و سیاست در کشور حاکم است و برخوردهای پلیسی برای بیان نظریات مخالف و آرای متفاوت، دسترسی نسل حاضر را بر اندیشه های سیاسی آیت الله العظمی منتظری سخت و توأم با موانع ساخته است؛ این رساله برای تعدیل و از بین بردن این موانع و گشاینده ای راهی است برای آشنایی با نظریات آیت الله العظمی منتظری.
در تهیه و ارائه متن حاضر بیشترین منابع از طریق شبکه جهانی اینترنت فراهم شد. بخشی دیگر از متون آیت الله را دوستانی در داخل برایم تهیه کردند که بدون کمک آن ها متن حاضر تکمیل نمی شد. دوری از محل سکونت آیت الله، بر مشکلاتی در گزارش و تحلیل اندیشه های ایشان افزود که در این موارد، به ناچار از نزدیکان آیت الله یاری گرفتم. این نوشتار در زمان حیات ایشان شروع و متأسفانه در وفات شان به اتمام رسید؛ دریغ از این وضعیت که اگر خودشان زنده بودند، متنی دقیق و مستندتر از این قابل ارائه می شد. هدف از این نوشتار، آشنایی با اندیشه های سیاسی آیت الله العظمی منتظری است. اندیشه هایی که امروز در ایران فرصت انتشار عمومی ندارند. به همین خاطر بیشترین حجم نوشتار حاضر را نقل قول هایی از متون و آثار ایشان به خود اختصاص داده که با تحلیلی از آنها- به دریافت گفتمانی- می توانند بر شفافیت امر سیاسی و حقوق انسانی از دیدگاه فقیه عالیقدار آیت الله العظمی منتظری شاهد بوده و بر تحقیقات و محققانی که در جست و جوی نگاه فقیهی شیعه به حکومت و کشورداری هستند، روزنه ای بگشاید. در این جا از تمامی دوستان و عزیزانی که در داخل ایران به تهیه منابع این نوشتار کمک کردند و به مکاتبات مجازی و کتبی جواب دادند و در تماس های مکالمه ای، حوصله کردند سپاس خودم را نثار می کنم. این متن را به تمامی کسانی که به خاطر آزادی خواهی و ابراز اندیشه و عقیده در زندان های جمهوری اسلامی گرفتار شده اند تقدیم می كنم.
 فروردین 1389

فهرست مطالب
نشانه ها
پیشگفتار
مقدمه
فصل اول- زندگی و زمانه آیت الله العظمی منتظری
فصل دوم- مبانی گفتمانی اندیشه های سیاسی آیت الله العظمی منتظری
فصل سوم- حاکمیت و ولایت در نگاه آیت الله العظمی منتظری
فصل چهارم- نظریه ولایت فقیه و قانون اساسی
فصل پنجم- حقوق شهروندی در اندیشه سیاسی آیت الله العظمی منتظری
فصل ششم- قانون و آزادی از نظر آیت الله العظمی منتظری
پیوست ها
فهرست منابع
فهرست آیات
فهرست احادیث
فهرست اعلام
 

.