۱۳۹۴ بهمن ۲۵, یکشنبه

مدرن اندیشان ایرانی و بهائیت/ علی اصغر حقدار

برگی از دفتر مدرنیته در ایران سخن بهائیت و تجدد اعتقادی است؛ کتاب مشروطیت که بر دفتر نوگرایی ایران زمین ثبت شده، در زیرساخت های فرهنگی اش، بهره ای از نوزایی مذهبی دارد و همراه با تحول در سیاست، تغییر در اجتماع و دگرگونی در اخلاقیات، اوراق تجدد اعتقادی را برای توسعه ایران و گذار از انحطاط این سرزمین کهن، به ارمغان آورده است. داستان «بهائیت و مدرن اندیشان ایرانی»، رویدادی در سکوت مانده است؛ بی توجهی مدرن اندیشان ایرانی به رخداد تجدد اعتقادی زیر بار شرمندگی معرفتی-تاریخی به پستوی ایدئولوژی باوری و مصلحت گرایی رانده شده و در یک صد و شصت سالی که از ظهور آئین بهائی در فرهنگ و جامعه ایران می گذرد، واقعیت آن از سوی تاریخ نگاران، سیاست مداران، اهالی فرهنگ و هنر و کوشندگان حقوق بشر نادیده گرفته شده است. داریوش همایون بر کمبود معرفتی مدرن اندیشان ایرانی از نادیده گرفته شدن بهائیت می نویسد:«کسانی که بر عرفی بودن خود تأکید می کنند، در برابر بهائیگری رفتاری ناروشن و ناآسوده دارند. برای آن ها اگر هم مذاهب همه از نظر جایگاه قانونی شان برابر باشند، یکی از آن ها، بهائیگری، کمتر برابر است.»
نوشتن از سکوت مدرن اندیشان ایران بر بهائیت، «تاریخ سوخته و پایمال شده» ای را پیچیده در کابوس نسل کشی عقیدتی بهائیان روایت می کند و بر گوشه ای از رویداد تجدد در ایران معاصر، روزنه به تأخیر افتاده ای می گشاید. «پاکسازی فرهنگی بهائیان» به معنای سعی در زدودن آن ها از حافظه تاریخی، نقطه مشترک اقدامات بهائی ستیزی حکومت ها و سکوت مدرن اندیشان ایرانی است. ونسا مارتین بدرستی می نویسد:«در خلال قرن گذشته، پرده ای از سکوت این موضوع را احاطه کرده است. همواره مانع استفاده جامعه بهائی از وسایل معمول ارتباط جمعی شده اند: رادیو، تلویزیون، روزنامه، فیلم، انتشار آزاد نوشتجات یا سخنرانی های عمومی. جامعه دانشگاهی ایران بطور کلی وجود دینی را که در آن سرزمین پایه گذاری شده بود، نادیده گرفت و این موضوع در متون درسی یا واحدهای دانشگاهی وارد نگشت. در واقع جامعه بهائی، بزرگترین اقلیت دینی ایران، از سرشماری معمول که آماری از مذاهب و اقلیت های قومی فراهم می آورد کنار گذاشته شد. علاوه بر این، دهه های متمادی افکار عمومی تحت سلطه تبلیغات پرخاشگرانه روحانیت مسلمان شیعه درآمد و نقش جامعه بهائی ایران، اندازه، اعتقادات و واقعیت های وجودی آن به غلط معرفی گردید.»(به نقل از:کابوس نسل کشی عقیدتی:بهائیان ایران،ص14)
این دفتر از «تاریخ اندیشه های مدرن در ایران» به بررسی جایگاه بهائیت(آئین پساشیعه) در تجدد و نوسازی جامعه و فرهنگ ایران از دوره پیشامشروطه و برخورد منفعلانه و بی توجهی مدرن اندیشان ایرانی به واقعیت آئین بهائی می پردازد؛ واقعیت بهائیت در آثار و تألیفات تاریخ نگاران مدرن ایران یا مستند به روایت های دیگرستیزی مذهب قدمائی است و یا با جانبداری حزبی و رسمی، به تحریف تاریخ و اعتقادات بهائیان رهمنون بوده است.
نوشتار حاضر در پی کاوش از چیستی و چگونگی جایگاه بهائیت در فرایند مدرنیته در ایران و جنبش مشروطیت در سرآغازهای شکل گیری آن و بی تعاملی معرفتی و تاریخی مدرن اندیشان ایرانی در دوران استقرار مشروطیت تا به روزگار حاضر است؛ بنیان های فکری این نوشتار، در تاریخ نگاری اندیشه و اندیشه شناسی تاریخی متجددانی قرار دارد که جریان فرهنگ و سیاست مدرنیته را در ایران زمین پدیدار ساخته و در گذار زمانه، به اکنون رسانده است.
در نگرش تاریخی به اندیشه های مدرن در ایران، جنبش های اجتماعی و تحولات سیاسی به دنبال تغییر در مؤلفه های فرهنگی و دگردیسی های دینی و اعتقادی به وجود می آیند و در واقع تغییر در زیرساخت های معرفتی اعم از نظام اندیشگی، باورهای دینی و... تحول نگرش به سیاست و اجتماع را به دنبال دارند؛ در جنبش مشروطیت ایران نیز این اتفاق به وقوع پیوست و دگرگونی نظام سیاسی قاجاریه از استبداد فردی به نظام مشروطه پارلمانی، در زمینه های اعتقادی حاصل پدیداری آئین های نوتأسیسی بود که دهه هایی قبل از آن در فرهنگ دینی پیشینیان ظاهر شده بودند؛ به استناد داده های تاریخی و متونی که از آن دوران به یادگار مانده است، بدون دگرگونی در باورهای دینی، نظام مشروطیت نمی توانست زیرساخت های اعتقادی و مذهبی را در خود جذب کرده و راه را برای نهادینه کردن سیستم سیاسی جدید هموار سازد.

بر استفاده از دیدگاه تجدد و تاریخ نگاری اندیشه از این جهت تأکید دارم که تحقیق خود را خارج از باورهای مذهبی و آئینی انجام داده و در آموزه های قدمائی شیعه و نوآئینی بهائیت، ارزشداوری غیر عقلانی را وارد نکنم. در دیدگاه تجدد، دین در حوزه شخصی قرار گرفته و تحقیق تاریخی از دگرگونی اندیشه ها و باورها، از حق یا باطل بودن اعتقادات به دور است؛ اصل اساسی و یکی از ارکان بنیادین مدرنیته، درک و دریافت آزادی وجدان در کنار دیگر مؤلفه های تمدن مدرن بوده و هر حکمی در درستی یا نادرستی اعتقادات دینی و آئینی، تاریخ اندیشه و بنیان های تمدنی آن را از تحقیقات علمی و دانشی دور می سازد. مؤلفه ای که در سرآغازهای استقرار تمدن مدرن، جان لاک با سخن از بنیاد خردمندانه رواداری اعتقادی و قانونگذاری عرفی آن را اعلام داشته است: «تنها دلیل عضویت آدمیان در جامعه و تنها چیزی که آن ها در جامعه به آنانند، تأمین خوشبختی دنیوی و کسب ثروت ظاهری جامعه است.» چرا که «آزادی انسان در رابطه با سعادت ابدی او محفوظ و باقی است و به همین دلیل است که هر انسانی می بایست عملی را انجام دهد که وجدانش پذیرفته است.» امروزه این اصل در فرایند رشد اندیشه و تمدن انسانی در ماده 18 «اعلامیه جهانی حقوق بشر» ثبت و حافظ آزادی وجدان و دین در جوامع مختلف است؛ این اصل تأکید دارد که: «هر شخصی حق دارد از آزادی اندیشه، وجدان و دین بهره مند شود: این حق مستلزم آزادی تغییر دین یا اعتقاد و همچنین آزادی اظهار دین یا اعتقاد، در قالب آموزش دینی، عبادت ها و اجرای آیین ها و مراسم دینی به تنهایی یا به صورت جمعی، به طور خصوصی یا عمومی است.» اين اعلاميه جهانشمول با آن تبار انديشگي و تاريخي در بنيان هاي ليبراليستي، بنياد نوشتار حاضر در بازپرداخت تاريخي آئين بهائيت در تاريخ معاصر و مدرن ايران زمين است.
فهرست مطالب
مقدمه
فصل اول- سقوط باورهای قدمائی و تجدد اعتقادی در ایران
فصل دوم- دیانت و سیاست در ایران پیشامشروطه
فصل سوم- بهائیت و مشروطیت
فصل چهارم- بهائیان و مدرن اندیشان ایران
فصل پنجم- بهائیت و مدرنیته
گزیده کتابشناسی تحقیقاتی و مطالعاتی
فهرست اعلام

.