در صحنه سیاست، اپوزیسیون به نیرو یا نیروهایی گفته می شود که در صدد برکناری حاکمیت-چه از راه های مسالمت آمیز و چه به توسط اسلجه-بوده و با باورمندی خردمندانه به اصول و آرمان هایشان، رساندن خود به مراکز اجرایی و به دست گیری قدرت هستند؛ بی تردید مخالفان از طیف های مختلف با ارائه برنامه ها و انتشار همگانی نظریات خویش، زمینه های سرنگونی حاکمیت را فراهم می سازند. زمینه هایی که فرایند جایگزینی را در عرصه قدرت سیاسی تشریح می کند و در تبیین و اجرایی کردن نظریات معنا می یابد. در کشورهایی که لحظه ای از دموکراسی را تجربه می کنند، اپوزیسیون در احزاب و تشکل هایی ظاهر می شوند که یا در پارلمان هستند و یا این که بیرون از عرصه قدرت اجرایی و با رعایت قواعد سیاست دموکراتیک، در دستیابی به مراکز اجرایی می کوشند. در کشورهایی نظیر ایران جمهوری اسلامی که بی بهره از آزادی و دموکراسی است، اپوزیسیون یا به ناچار بیرون از کشور شکل می گیرد و یا این که به صورت مخفی در داخل کشور فعالیت می کند. در این نوع از کشورها که از دیکتاتوری نصیب می برد، رژیم برای ظاهرسازی افرادی از خودی ها را به صورت اپوزیسیون به میان می کشد تا ضمن فریب همگانی، اپوزیسیون واقعی را به محاق بکشاند. جمهوری اسلامی از دهه ای گذشته این بازی فریب کارانه را با تردستی به بیرون مرزها هم کشانده است و تشکل ها و افرادی را که تمامی بود و نبودشان از جمهوری اسلامی است، به عنوان اپوزیسیون در شکل وانموده ای از واقعیت آن مطرح نظر گردانده است؛ در سه سال اخیر و بعد از حوادث انتخابات به یغما رفته، رژیم در داخل کسانی را که داعیه رهبری جنبش سبز را دارند، به عنوان اپوزیسیون و البته در واقع رقیب جناحی مورد توجه قرار داده است. اتاق فکر جمهوری اسلامی در خارج هم با اعزام کسانی که باقی مانده از مرده ریگ دوم خرداد و یا همگامان با جنبس سبز هستند، پروژه اپوزیسیون سازی را پیش می برد. بی تردید صلی ترین هدف رژیم از این اقدامات، حفظ بخشی از نیرهایش در فردای سرنگونی است.
در اپوزیسیون واقعی ایرانیان مخالف رژیم جمهوری اسلامی، که در مدت سه دهه
با خروج از کشور احزاب، تشکل ها و افراد سیاسی را در خود جای داده است، مدتی است
که طرح آلترناتیو به محور بحث ها و مجادلات قابل توجهی تبدیل شده است؛ وسعت اظهار
نظرات در زمینه آلترناتیوسازی برای جمهوری اسلامی و فردای دموکراتیک ایران زمین،
چنان آلوده به شتاب زدگی از یک طرف و تابوسازی از طرف دیگر در میان فعالان تبدیل شده
که اصل قضیه به محاق رفته است. بخش هایی از مخالفان که بی تردید به وضع موجود عادت
کرده اند، در مقابله با آلترناتیوهای چندگانه مبادرت به موضع گیری انکاری کرده و در
آلترناتیوسازی و روش های جایگزینی برای نظام جمهوری اسلامی، بر اساس کنش های اصلاح
طلبانه نظام سخن می گویند؛ اینان از یک سو به خاطر ماندن در ایدئولوزی های سپری شده
و از سوی دیگر به خاطر دوری از فرهنگ نوپیدای دموکراتیک در سیاست و هم چنین دوری
از واقعیت های داخلی ایران زمین، خام اندیشانه در آرزوی واگذاری قدرت اجرایی توسط
اعوان و انصار و عقبه جمهوری اسلامی با رضایت خاطر هستند و رؤیای انتقال آرام قدرت
را به نظاره نشسته اند. طیفی محدود از اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور هم در سودای
به دست گیری قدرت اجرایی با عملیات مسلحانه و یا یاری مداخلات نظامی خارجیان بسر
می برند؛ این طیف چنان غرق در نفرت-به جای خردورزی-هستند سرنگونی جمهوری اسلامی را
مترادف با انهدام میهن می دانند. شکی نیست در خوشبینانه ترین حالت ریشه این نوع
برخوردها، بیگانه هراسی و وامداری به تئوری توطئه و غرض ورزی عاری از عقلانیت است
که ذهن و زبان این بخش از مبارزان و فعالان سیاسی ایران زمین را گرفتار کرده است.
تردیدی نیست مساله آلترناتیو برای سرنگونی جمهوری اسلامی باید نشات گرفته
از انهدام تمامیت این ژریم باشد؛ فرو افتادن به بازی های ساخته رژیم در ایجاد جناح
اصلاح طلب، دوم خردادی، سردمداران سبز و هر آن فرد یا تشکل سیاسی که در جنایات
ضدبشری جمهوری اسلامی همدست با دیگر لایه های آن هستند، پروسه سرنگونی را به تأخیر
خواهد انداخت و نیروی اپوزیسیون را در دام ژریم بیهوده خواهد ساخت. هم چنان ایده و
کنش آلترناتیو باید بر محور حفظ تمامیت سرزمینی ایران و بی دخالت و یاری بیگانگان
انجام گیرد؛ این اولویت می تواند پشتوانه عینی و واقعی ایجاد دموکراسی در ایران
عاری از دیکتاتوری دینی را فراهم ساخته و در حال حاضر به مجادلات و بحث های پیش از
موعد در مساله شکل و شمایل حکومت آینده آلوده نشود. بنابراین گزینه، «سرنگونی
جمهوری اسلامی هم استراتژی و هم تاکتیک» اپوزیسیون واقعی و خردمند ایرانیان را در سرلوحه کنش های سیاسی و فرهنگی
قرار می دهد. بلافاصله باید اشاره کرد در این شرایط که عرصه های بین المللی و
اذهان ایرانیان چه در داخل کشور و چه در خارج، بر اتمام عمر چمهوری اسلامی و شروع
پروسه فروپاشی آن آگاه شده است، شفاف سازی ایده «سرنگونی جمهوری
اسلامی هم استراتژی هم تاکتیک» و عمل به آن تا
استقرار دولت دموکراتیک، از اولویت فرهگی و رسانه ای برخوردار است، تا از سوء
تعبیرها و مصادره به مطلوب، پیش گیری نموده و در حقانیت آلترناتیو جمهوری اسلامی چشم
داشت به حراست از جغرافیای ایران زمین و دخالت نظامی عنصر خارجی، واقعیت حقوقی و
سیاسی آن را تشکیل می دهد.
سخن از آلترناتیو به طور جدی و حیاتی تازه در اپوزیسیون مطرح شده و گشوده
بودن سنجش و ارزیابی آن از دیدگاه مخالفان و موافقان و حیطه کاربردی آن، می تواند
در ایجاد «اتحاد ملی برای نجات ایران» و ادب سیاسی اپوزیسیون، راهگشای آینده ای سرنوشت ساز برای ایران زمین در
رهایی از دیکتاتوری دینی و استقرار نظام دموکراتیک باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر