خبر ساده و تکان دهنده
بود: «یک پناهجوی ایرانی در اثر تنش های خانوادگی، خود و دخترش را کشت. بنابر
گزارش ها از شهر «کایسری» در ترکیه و تایید پلیس محلی، برابر با ساعت ده و سی
دقیقه شامگاه دوشنبه، سی ام ژوئیه پلیس توانست با درخواست همسر فیروز وارد منزل
این پناهجوی 42 ساله در شهر کایسری شود. افراد پلیس با ورود به آپارتمان وی، با پیکر
فرناز دختر ده ساله ای که پدرش با چاقو سینه او را مجروح کرده بود، مواجه شد.
فیروز پیش تر با همسرش مشاجره داشته است که همسر وی پس از مشاجره اعلام می کند قصد
شکایت به پلیس را دارد. فیروز هم تهدید می کند در صورت شکایت وی به پلیس، هرگز
فرزندش را نخواهد دید.»
این پناهجوی عقیدنی به
خاطر آزار دینی، چند سال پیش از دست جنایات کاران رژیم جمهوری اسلامی فرار و در امور
پناهندگان سازمان ملل متحد(دفتر آنکارا)، ثبت نام کرده بود. وضعیت نامناسب پناهجویان
ایرانی در شهرهای ترکیه به لحاظ معیشتی و مسائل اجتماعی، عدم امکان کار و اشتغال
رسمی و هم چنین طولانی شدن بررسی پروندههای آنان در سازمان ملل و ماندگاری طولانی
برای امکان انتخاب کشور سوم برای اقامت از جمله مشکلات پناهجویان ایرانی در ترکیه
است. بی تردید عامل و مسبب اصلی این موارد و مسائل رژیم جمهوری اسلامی در ایران
است که با تحمیل مستبدانه ایدئولوژی ضدبشری خود بر شهروندان ایرانی، آنان را مجبور
به تبعید و فرار از کشور می گرداند.
در داخل ایران به اسارت
درآمده، شهروندان ایرانی از ناامنی که رژیم به وجود آورده است، رنج می برند. روزی
نیست که خبری از تعرض اوباشان حکومتی به خانه و محل کار ایرانیان منتشر نشود. هر
روزه مردم دنیا شاهد اعدام، شکنجه و زندانی شدن ایرانیان به دست حکومتیان هستند.
ایران جمهوری اسلامی چند سالی است که به عنوان زندان خبرنگاران، دگراندیشان و پیروان
ادیان و آئین ها تبدیل شده و جمهوری اسلامی در صدر لیست کشورهای ناقض حقوق بشر جای
گرفته است. در چنین اوضاع و احوالی است که عده ای از ایران راه پناهجویی را
برگزیده و با داشتن وابستگی های عاطفی، اخلاقی، مالی و اعتقادی، جلای وطن کرده و
در صف افزایش یابنده پناهندگی قرار می گیرند. محققان و کارشناسان، این دوره را
دوران بزرگترین مهاجرت ایرانیان در تاریخ کشورمان دانسته اند. به نظر می رسد مشکل
هویتی در صدر مشکلات پناهجویان قرار دارد و بیش از هر موردی، افراد خارج شده از
کشور را دچار آلام و رنج های وجودی می کند.
فردی
که به عنوان پناهجو از ایران خارج می شود، به تناسب موقعیت و علایقی که در کشور
داشته، در جستجوی امنیت و آزادی بوده و بی شک این خواسته را نمی تواند به راحتی و
بدون پرداخت هزینه های غیرقابل جبران در خارج از ایران-همانند داخل- به دست آورد.
با این حال پناهجو در نتیجه فکر و تأمل در شرایط خود در کشور، به فکر و اقدام برای
خروج رسیده و با پشت سر گذاشتن و ویران کردن گذشته، راهی مبهم به سوی آینده ای
مبهم را در پیش می گیرد.
بیشترین
رنج ها و اذیت های روانی و شخصیتی پناهجو در دوره بلاتکلیفی و آزاردهنده برای
دریافت جواب پناهدگی و اقامت در کشوری دیگر پدیدار می شود؛ رنجی که در اعماق وجود
پناهجو نفوذ کرده و او را دچار هیجانات عصبی و بهم ریختگی فردیتی می گرداند.
ناراحتی های عصبی و عدم تأمین عاطفی، دستاورد دوران پناهجویی تا آخر عمر است که
آواره گی از کشور و وضعیت نابهنجار آن، بر تشدید رنج های او افزوده و پیکر انسانی
اش را در پذیرفتن استرس ها، واکنش های موردی و ابراز نابهنگام اخلاقی را تا انتهای
زندگی همراهی می کنند.
افراد
پناهجو با رسیدن به کشورهای همسایه ایران و بیشتر ترکیه، در پناه کمیساریای امور
پناهندگان سازمای ملل متحد قرار می گیرند و بدون اشتغال به کار و تأمین مالی، با
تحمل ناراحتی های عاطفی و... روزگار رنج آوری را شروع می کنند؛ رنجی که از یک طرف
توام است با بسته شدن راه های پشت سر و از طرف دیگر در راستای نگرانی از آینده ای
مبهم با بلاتکلیفی و انتظار قبولی شرایط پناهندگی و اعزام به کشوری دیگر، برای
ایجاد زندگی تازه قرار دارد.
هر
پناهجو در مدت زمانی که منتظر تعیین وضعیت زندگی اش است، در پیدا و پنهانش از خودش
می پرسد: «هویت من چیست؟» و اکنون من نیز به عنوان یکی از هزاران پناهجویان ایرانی
از خوانندگان می پرسم: «هموطن ایرانی و همنوعان انسانی ام هویت من چیست؟»
بی
تردید تا زمانی که رژیم ضدانسانی و تجاوزکار جمهوری اسلامی بر کشور و ملت ایران
حکومت می کند، شاهد صحنه های آزاردهنده اختناق و اعدام در داخل و وضعیت نابهنجار
پناهجویان در خارج از کشور خواهیم بود؛ تنها با سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار
نظام دموکراتیک در ایران زمین است که می توان بر آزار و اذیت های ایرانیان در داخل
و خارج از کشور فائل آمد و امنیت، رفاه و ازادی ایرانیان را به نظاره نشست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر