محمد امین رسولزاده را به
استناد آثار و تألیفات بر جای مانده از او، نخستین اندیشه پرداز سوسیالیستی ایران
می دانم؛ با این که اسناد تازه منتشر شده، ظهور سوسیال دموکرات ها را در ایران به
سال 1905 می رسانند(آدمیت، شاکری، خسروپناه) و حضور پیروان گرایشات عدالت خواهانه
و چپگرایانه را به پیش از رسول زاده، با این حال رسولزداه اولین فردی است که
توانست افکار چپ را انسجام داده و در عرصه های کنشگری، فعالانه مشارکت کند.
بلافاصله بايد اضافه كرد كه وي ايده هاي سوسياليستي را با ته مايه اي از افكار
ناسيوناليستي و پان تركيسم آميخته بود و با اين كه در دوره اي از زندگي اش دل در
گرو بلشويسم داشت، اما در دوره اي ديگر سر در آستان ناسيوناليسم آذري گذاشت و با
تأسيس نخستين جمهوري مستقل در آذربايجان، راهي را در منطقه باز كرد كه سده اي بعد
به بار نشست. تألیف رسالاتی در روشنگری ایده های جمع گرایانه، انتشار روزنامه
ایران نو و تدوین اصول و اهداف فرقه دموکرات ایران و... اقداماتی است که رسولزاده
را در پس زمینه های مشروطیت، پیشاهنگ سوسیالیسم در ایران معرفی می کنند.
محمد امين به سال 1884
ميلادي در روستاي نوخاني باكو به دنيا آمد. به سن تحصيل كه رسيد توسط پدرش به
مدرسه شماره 2 روس- مسلمان كه با مديريت غني زاده اداره مي شد، راه يافت و ادامه
تحصيلاتش را در مدرسه فني باكو تكميل كرد. بيش از 17 سال نداشت كه به فعاليت هاي سياسي
و فرهنگي روي آورد؛ رسول زاده با نوشتن مقالاتي در روزنامه «شرق روس» با فعالين
سياسي منطقه چون چاپارادزه، عزيبكف و نريمان نريمانف كه بنيانگذاران حزب همت
بودند، آشنا و در فعاليت هاي سياسي آنان مشاركت داشت. به سال 1902 رسول زاده
سازمان جوانان مسلمان را كه بر پايه افكار سوسيال دموكراسي و پان تركسيم بود، در
باكو به وجود آورد.
رسول زاده به سال
1909/1327ق به عنوان خبرنگار نشرياتي حزب همت به ايران آمد تا از شرايط تازه
مشروطيت در ايران گزارش و خبر تهيه كند.(گزارش هايي از انقلاب مشروطيت ايران)رسول
زاده تا 1911 سال در ايران بود و به سازماندهي تئوريك و تشكيلاتي اجتماعيون-
عاميون ايران و انتشار ارگان هاي سوسيال دموكراسي ايران نظير روزنامه «ايران نو»
اهتمام داشت تا اينكه به دنبال فشارهاي فزاينده روسيه تزاري از ايران خارج شد.(فكر
دموكراسي اجتماعي در نهضت مشروطيت ايران، ص 156) خروج رسول زاده از ايران و مشاركت
اش در ايجاد جمهوري آذربايجان و فرجام حياتش در آنكارا 1954 به سال موضوعاتي هستند
كه در حيطه فعاليت هاي ناسيوناليستي و پان تركيستي محمد امين رسول زاده قرار مي
گيرند؛ آن چه در اين رساله مورد توجه است، نقش فكري و عملي رسول زاده در گسترش
انديشه هاي سوسيال دموكراسي در فرقه اجتماعيون- عاميون و روزنامه ايران نو است.
شخصيت فكري و سياسي محمد
امين رسول زاده در ميان مبارزاني شكل گرفت كه ايده هاي سوسيال دموكراسي را
نمايندگي مي كردند؛ پيش از اين كه بلشويسم سيطره همه جانبه اش را بر فرقه همت و
گروههاي سوسيال دموكرات منطقه آذربايجان بگستراند. همين ايده ها بودند كه رسول
زاده آن ها را در نگارش مرامنامه اجتماعيون- عاميون ايران، سنجش افكار اعتداليون و
انتشار روزنامه ايران به كار گرفت. آدميت بر اين باور است «رسول زاده درس فلسفه
سياسي خوانده، خاصه در اصول سوسياليسم و سير تحول اجتماعي مغرب زمين دانش او
گسترده است... او انديشه گري است با مايه، با ذهني فرهيخته و فكري منظم و منطقي،
به علاوه در فضيلت اخلاقي از بافضيلت ترين مردان بود...»(فكر دموكراسي اجتماعي در
نهضت مشروطيت ايران، ص98)
سير مادي تاريخ و جدال
طبقاتي در تحول اجتماع كه از اصول پايه اي سوسياليسم است، راهنماي رسول زاده براي
طرح نظريات اجتماعي اش قرار دارد؛ همو در انتقاد بر فرقه اجتماعيون اعتداليون
نوشته اش را با اين ايده شروع مي كند.«از روزي كه فرزند آدم را بر اشيا و آلات
مختلف مالكيت خصوصي حاصل و مسئله من و تو محرك اصلي اجتماع نوع بشر گرديده عالم
بشريت هميشه با يكديگر در مبارزه بوده و به موجب دستور الحكم لمن غلب تچاوزرات و
تاخت و تازها و قتل و غارت ها از روي نقاطي كه پاي انسان آن جاها رسيده كوتاه
نگرديده....»(تنقيد فرقه اعتداليون...،ص61)رسول زاده سپس به مساله مالكيت در سير
تاريخي مي پردازد و آن را در ارتباط با همان اصول سوسياليستي و واقعيت هاي اجتماعي
و اقتصادي زمانه خود و داخل تحول جهاني مدنيت مورد توجه قرار مي دهد.«عقيده
سوسياليست هاست كه در سايه همين همين مركزيت سرمايه و ازدياد فقر عمومي كار به
جايي خواهد رسيد كه به يك تعطيل عمومي و يا به ترتيب ديگران كارگران را ممكن خواهد
شد كه آلات استحصاليه را از دست سرمايه داران خارج و مال عموم بنمايند و به اين
نحو مالكيت شخصي كه در نظر سوسياليست ها علت تمام اين نامساعدت هاي كونيه مي باشد
از ميان برداشته مي شود و انسانيت كه يك قسمتش از فراواني و ديگر حصه اش از فقر و
تنگدستي در هلاك اند، آزاد شده، اجتماعيت يعين سوسياليسم بر پا مي شود و سعادت
عمومي شامل احوال عموم اولاد بشر مي گردد.»(تنقيد فرقه اعتداليون...،ص72) دو نكته
اصلي در نوشته رسول زاده نمايان است: اول اين كه سير تاريخي جوامع بشري از كمون
اوليه به سوي سياليسم است؛ ايده اي متاثر از انديشه هاي ماركس است. دوم اين كه
مالكيت شخصي و به تبع آن فرديت حامل عقب ماندگي جوامع و بدبختي اشخاص است؛ نكته اي
كه رسول زاده در مقابل انديشه هاي ليبراليستي قرار مي دهد. مخالفتي كه در سير
تاريخي يك صد ساله اي بعد از مشروطيت بر ذهن و زبان اكثريت انديشمندان ايراني چنگ
انداخت و يكي از بنياني ترين پايه هاي
مدرنيته را به مسلخ توده گرايي و جمع خواهي برد؛ ايده اي كه در دهه پنجاه سر از
دربار شاهنشاهي درآورد و حاكم و مخالف را در يك صف واحد و عليه كاركرد تاريخي ايران
قرار داد. عقيده اي كه در فرداي سرنگوني استبداد صغير، مشروطيت را به كج راهه هاي
راديكاليسم چپ گرايانه راند و ايده هاي آزادي خواهانه و ليبراليستي را كه در گسترش
صنايع ملي و تبيين حقوق فردي قرار داشت، تا مدتي قابل تأسف از بين برد.
رسول زاده براي رسيدن به
جامعه سوسياليستي و زا ميان برداشت مالكيت شخصي و حقوق فردي، راهكارهاي اصلاح
طلبانه را به كناري نهاده و راه و روش انقلابي گري را پيش مي نهد؛ بازهم همان كنش
هايي كه به قدرت رسيدگان مشروطيت را بر جريان تجددگراي اطلاح طلب ايراني غلبه داد
دو آموزه هاي پارلمانتاريستي را در ريگ زارهاي توده گرايي احساساتي به بن بست
كشاند. رسول زاده در تبيين روش سوسياليست ها مي نويسد:«... مي خواهند اين اصول
اداره حاضره... بهم زده اصول سوسياليسم را پايدار نمايند... و جهد دارند كه
اقتدارات سياسي را به دست صنوفي بدهند كه منافع ايشان اقتضا دارد وسايل تكامل ترقي
و تعالي تجارت و صناعت كه با سرعت تمام طي مراحل مي نمايد، طوري فراهم شود كه هر
چه زودتر انقلاب سوسياليسم واقع گردد.» رسول زاده براي رسيدن به جامعه سوسياليستي
كه با بر هم زدن نظم سرمايه داري ممكن خواهد بود، به شيوه سوسيال دموكرات هاي
روسيه نزديك مي شود و وجود سرمايه دار و پرولتاريا را در بنيان حكومت سوسياليستي
لازم مي شمارد؛ رسول زاده هيچ تحليلي از جامعه ايران عصر مشروطيت نمي دهد كه جامعه
اي پيشاسرمايه داري بود و براي تئوريزه كردن انديشه هاي سوسياليستي نيم قرني توقف
را لازم داشت تا جامعه ايران به دنياي سرمايه داري بپيوند و دو طبقه سرمايه دار و
پرولتاريا به وجود آيد و حزب سوسياليستي هم تشكيل شود تا با مبارزات انقلابي يا
پارلمانتاريستي ايران را سوسياليزه كنند! با اين حال رسول زاده ناآگاه هم از شرايط
اجتماعي و سياسي ايران آن دوره نبود؛ او به درستي مي دانست كه بيشترين اقشار جامعه
ايراني را دهقانان تشكيل مي دهند و به تعبيري جامعه ايران جامعه فئوداليته با شكل
و شمايل مختص به خودش است؛«در ايران سرمايه داري اروپا و آمريكا را نداريم تا اين
كه سوسياليست شده بر ضد او كار كينم و چون سرمايه داري را نداريم، پرولتياري هم
نيست و در فكر حاكميت يك صنف غير موجوده افتادن هم غير ممكن است... در مملكتي كه
سرمايه داري نيست، در مملكتي كه عمله و كارگر كارخانجات مفقود است، در مملكتي كه
هنوز در معيشت قرون وسطي روزگار مي گذراند، در مملكتي مثل ايران سوسياليسم يك
خيالي است بي حقيقت.» با اين حال رسول زاده يكي ديگر از باورهاي سوسياليستي را
مدنظر قرار مي دهد و سخن از زمين و نقش آن در مبارزات جمع گرايانه مي گويد. رسول
زاده با تكيه بر تصاحب انقلابي زمين و تقسيم آن ميان دهقانان، باز تحت تاثير حزب
سوسيال دموكرات (و بعد بلشويك) روسيه، پيشآهنگ اصلاحات ارضي در ايران بشمار مي
رود. به نوشته رسول زاده:«پارتي هاي سوسياليست بكلي حقوق مالكين را بر زمين ها
قائل نبوده، صرف نظر از تمام نظريات ديگر دستور الزرع للزارع را تابع مي باشند و
ضبط اراضي مالكين را مطالبه و بعضي قسمت آنها را در ميان زارعين و قسمتي را به تحت
اداره محلي آوردنش را تقاضا مي كنند.»
با اين پيش انگاشته ها،
رسول زاده به توضيح وضعيت ايران مي پردازد؛ از اهميت جنبش مشروطيت مي نويسد و آن
را انقلابي ميان طبقه اعيان و اشراف و رعيت مي شمارد. «به نظر ما سرنوشت مجلس ملي
وابسته است به نتيجه اي كه از مصادمه دو نيروي بزرگ حاصل مي شود. يكي از اين دو
نيرو، توده مردم است كه در رأس آن سيد محمد طباطبايي ها و فدائياني همانند شهداي
تهران قرار دارند. اين همان نيرويي است كه خوراك و پوشاك تمام خوانين و خائنين،
ملاكان و زمين داران ايران را با زحمات خونين خود فراهم مي آورد. نيروي ديگر، عبارت
است از نيروي استبداد و اصول كيف مايشاء، كه در حال حاضر شامل دبنگ هاي وزراي
ايران و اميرالامرا بهادر جنگ مي باشد. محمد علي ميرزاي وليعهد، وارث تخت و تاج
سلطنت، در رأس آن قرار دارد...»(گزارش هايي از انقلاب مشروطيت ايران، ص 48) چرا كه
از نظرگاهي كه رسولزاده اختيار كرده است و مبتني بر انديشه هاي سوسيال دموكراسي
است، هر جدالي در جامعه فراتر از هر قرائتي مبتني بر دعواي طبقاتي بوده و جنبش
مشروطيت ايران نيز از اين قاعده مستثنا نمي توان باشد؛ «در حقيقت هم دهقان ايراني
كه اسير دست ارباب است، آيا به آن حد از آگاهي و دراكه رسيده است كه براي رهايي
خوئ از عسرت و هرج و مرج زندگاني به بمب توسل جويد؟ اين خبر حقيقت داشته باشد، مي
توان اميدوار بود كه ايران روزي به ژاپن تبديل شود. مي خواهم بگويم كه ايران بر آن
است كه خودش را از چنگال بطالت ناشي از خواب غفلت سال هاي اخير برهاند. براي اثبات
اين ادعا هم شواهدي در دست است. يكي از اين شواهد هم همين بمب است.»(گزارش هايي
از...، ص 45)با اين حال رسول از دادخواست هاي ايرانيان هم شناختي به هم رسانده
است:«آن چه ملت نجيبه ايران مي خواهد عبارت است از مساوات عمومي، آن ها مي خواهند
بي توجه به ملت و مذهب، زن و مرد، همه بدون فرق از حقوق مساوي برخودار
شوند.»(گزارش هايي از...، ص 51)
محمد امين رسولزاده با اين
ديدگاه سالي ديگر به داخل ايران آمده و به عنوان ليدر اول فرقه اجتماعيون- عاميون
به سازماندهي مشروطه خواهان رسته از دست استبدا محمد علي شاهي رسيده و با انتشار
روزنامه «ايران نو» جريان سوسيال دموكرات را در ميان مشروطه طلبان ايراني پايه
گذاري مي كند تا چند سالي به ارتقاي فرهنگ سياسي ايرانيان به زمينه هاي عدالت
خواهانه و آزادي طلبانه اهتمام ورزد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر