در سير تاريخي
انديشه هاي سوسياليستي-سوسيال دموكرات و كمونيستي ايران، گفتمان فدائيسم، در گسست روشی
از پيشينيان چپ انديش ايراني سومين مرحله تاريخي بشمار مي رود؛ بعد از بنيادهاي چپ
گرايانه در انقلاب مشروطيت ايران، با تشكل هاي گوناگون «سوسيال دموكرات هاي
تبريز»، «سوسيال دموكرات هاي رشت» و شكل گيري «حزب اجتماعيون-عاميون» و تحول آن به
«حزب دموكرات ايران» به روزگار دوره اول مشروطيت و «حزب كمونيست ايران» از
بازمانده هاي ايدئولوژيك «حزب همت» و «حزب عدالت ايران»؛ سپس در دوره دوم پديداري
چپ بلشويكي در دهه بيست، با ايجاد «حزب توده ايران» بر پايه آموزه هاي استالينيسم
و همكاري اداره امنيت شوروي. بنابر نوشته بيژن جزني «جنبش انقلابي مسلحانه، عنواني
است كه به مبارزه سازمان يافته اي اطلاق مي شود كه مشي قهرآميز را در شرايط جامعه
ما در راه وصول به حاكميت خلق برگزيده و مبارزه سياسي-نظامي را جانشين مبارزات ناكام
سال هاي پس از كودتاي 28 مرداد ساخته است. جنبش انقلابي مسلحانه كه از سازمان ها و
گروه هاي سياسي-نظامي نيروي مادي گرفته است، وارث تمام مبارزات جنبش كارگري در راه
حاكميت طبقه كارگر و پرچم دار مبارزات ضد امپرياليستي خلق ماست. ايدئولوژي انقلابي
كليد شناخت جامعه و راهنماي تعيين استراتژي و تاكتيك هاي جنبش انقلابي است.»(رابطه
جنبش انقلابي مسلحانه با خلق-رابطه پيشاهنگ با توده، ص1)
جنبش چريكي در
گسست از شيوه مبارزاتي و پيوست در ايدئولوژي كمونيستي، در اواخر دهه چهل به صحنه
سياسي ايران آمد؛ در سير تكاملي اش، به «گفتمان فدائيسم» رسيد. با دگرگوني در
اردوگاه سوسياليسم جهاني و تغيير در نظام و ارزش هاي سياسي ايران، به گسيختگي تن
داد و شاخه اي از آن به محافظه كاري ميل نمود؛ شاخه اي ديگر اورتودكس چريكيسم را
پي گرفت و شاخه اي هم به انديشه هاي سوسيال دموكراتيك رسيد. داستان «گفتمان
فدائيسم» در واكاوي «انديشه سياسي سازمان چريكهاي فدائي خلق ايران» و تاريخي سپري
شده با ظهور آن در گذار از توده ايسم و فرود آن در سوسيال دموكراتيسم نوين و
چريكيسيم سنتي، تأملي دارد در بنيان هاي معرفتي و روايت هاي مختلف آن در چهل سالي
كه از حيات آن در گفتمان سياسي مدرن ايران مي گذرد. بنابر سير تاريخي گفتمان
فدائيسم معلوم مي شود كه اين گفتمان تابعي از گفتمان چپ اردوگاهي است كه ته مانده
اي از شيوه هاي فكري-سياسي استالينيسم را در خود جاي داده است؛ به همين لحاظ در
روايت تاريخ آن، در گسست از چپ توده اي، بنيادهاي دانشي و ارزشي آن را به يكي از
محورهاي گفتمان فدائيسم مي آورد. تقابل گفتمان فدائيسم با چپ مائوئيستي و فاصله
گذاري آن با «سازمان انقلابي حزب توده ايران» و پروسه وحدت خواهانه با «گروه اتحاد
كمونيستي» از يك سو و بي توجهي يا موضع گيري اش در برابر تروتسكيسم از سويي ديگر،
گفتمان فدائيسم را در تداوم ايدئولوژيك بلشويكي قرار مي دهد، با دگرديسي كه در روش
و منش مبارزاتي متفاوت از شيوه هاي محافظه كارانه و تبديل آن به مشي چريكي از خود
نشان مي دهد؛ در سال هاي اوليه آن و رهائي از چريكيسم در سال هاي پاياني گفتمان فدائيسم،
با حفظ و نگه داري آئيني بلشويسم. بنابراين در اين نوشتار، من «گفتمان فدائيسم» و
«مشي چريكيسم» را به عنوان دال اصلي نوشتاری قرار داده ام و آن را بر مبناي متون
كمترينه تئوريك چريكهاي فدائي و در برابر ديگر گفتمان هاي كمونيستي و در گسست از
شيوه هاي غيرمسلحانه كمونيست هاي ايراني، از ديدگاه تاريخ انديشه و انديشه نگاري
تاريخي به سنجش گرفته ام.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر