اهمیت تغییر آموزشی و تحول فرهنگی یکی از پایه ای ترین و اساسی
ترین مطالبات تجددگرایان ایرانی است که از اولین برخوردهای تمدنی میان ایران و
مدرنیته مورد توجه و دقت آنان قرار گرفت و در میان آثار و تألیفات آنان به ثبت
رسید. آنان بدرستی دریافه بودند بدون تغییر سیستم آموزشی سنتی و ایجاد نظام آموزش
و پرورش نوین، از دانش های مدرن بی بهره بوده و در گذار از عقب ماندگی ملی و ورود
به دنیای مدرن و پیشرفته ناکام خواهند ماند.
بنیادهای آگاهی ایرانیان از تغییرات فرهنگی و تحولات آموزشی،
تبار به دوران شاهزاده روشنگر عباس میرزا در دارالسلطنه تبریز و زمانه جنگ های
روسیه با ایران می برد؛ عباس میرزا نوسازی فرهنگی را با ایجاد روزنامه و ترجمه
ادبیات مدرن و متون نظامی با نوسازی قشون ایران همراه کرد و در همان زمان، میرزا
فتحعلی آخوندزاده پیشآهنگ مدرنیته در ایران، از اولویت تأسیس مدارس نوین آموزشی
نوشت. هم عباس میرزا و هم آخوندزاده بر پایه دانسته ها و آموخته های خود از تحول
تمدنی غرب، بنیاد نوسازی ایران را بر اساس تحول فرهنگی و ضرورت تغییر آموزشی به
محور پروسه تجددگرایی و پروژه مدرنیته تبدیل کردند. اگر چه پیش از آنان، نخستین
مسافران ایرانی دیار فرنگ در میان مشاهدات خود از مراکز آموزشی غرب نوشته بودند،
اما به اهمیت و جایگاه این مؤسسات در حل معضل عقب ماندگی و مشکل انحطاط ایران توجه
جدی نشده بود.
میرزا فتحعلی آخوندزاده، اقدامات تجددگرایانه را در مسائل
آموزشی با ایده های تغییر و اصلاح خط می آغازد؛ از نظر وی خط سنتی از عوامل عقب
ماندگی و انحطاط بشمار می رود و با تغییر خط و آموزش آن به کودکان است که می توان
به پیشرفت و ترقی رسید.(ر.ک: رساله الفبای جدید) همین مساله آخوندزاده را به ایجاد
مدارس جدید و اهتمام به آموزش و پرورش همگانی اعم از دختران و پسران می کشاند.
ایده ای که پیش از او در فرهنگ و جامعه ایرانی مطرح نبوده و پیشآهنگ طرح آموزش
همگانی و پرورش فرهنگی و اجتماعی دختران و بانوان را در تاریخ اجتماعی و فرهنگی
ایران به نام میرزا فتحعلی آخوندزاده ثبت کرده است. از نظر وی «نخست بايد زمينه تحول
فكري و آمادگي ذهني و رشد ملي را منحصراً از راه تربيت ملت و نشر دانش در
ميان همه طبقات اجتماع فراهم كرد. بعد ملت به روي پاي خود برخيزد و به همتخويش
بساط كهنه را براندازد و نظام تازهاي برپا سازد. در غير اين صورت«اتخاذ
تجربه ديگران» بدون اينكه پاي بست فكري آن قبلاً فراهم گرديده باشدـ هيچ
حاصلي نخواهد داشت.»(انديشههاي ميرزا فتحعلي آخوندزاده،ص27)
دیگر متجددان ایرانی پیشامشروطه نظیر میرزا آقاخان کرمانی هم
به ضرورت تحول آموزش و ایجاد مراکز آموزشی نوین اشاره کرده اند. کرمانی که رشد و
تغییر فکری خویش را در میان روشنفکران و متفکران عثمانی در استانبول گذرانده بود،
اهتمام به تحول آموزشی را یکی از بنیادهای اصلی تجدد و نوسازی جامعه و فرهنگ
ایرانی می دانست. کرمانی ایده های تجددطلبانه اش را در پیوند با انتقاد از رسانه
های آموزشی و فرهنگی سنتی قرار می دهد و به سنجش و ارزیابی از متن های ادبی و
تاریخی می پردازد. به روایت فریدون آدمیت «مقام ادبي ميرزا
آقاخان را بايد در دو مرحله متمايز بررسي كرد: يكي دوره تقليد و ديگر دوره سنتشكني
و ابتكار. در دوره اول رويهم رفته روح ادبي قرن گذشته ايران در آثارش منعكس
استـ و آن عصر رواج ادبيات به تقليد از سخنوران پيشين بود كه كمتر خلاقيت
داشت يا در اكثر موارد هيچ نداشت. در واقع نويسندگان و شاعراني كه پيرو
سنتهاي ادبي بودند چيز با معني معتبري به جهان هنر ايران نيفزودند مگر
ميرزا ابوالقاسم قائممقام فراهاني كه قريحه هنر آفرينش در تنوع نگارشها
نمايان است و در نثر كلاسيك دقيقاً به حد كمال سخنداني رسيده است. به عقيده
برخي از نقادان ادبي اگر مقامش در نثر از سعدي برتر نباشد كمتر از او نيست.
در آن دوره تقليد خداوند نويسندگي در نظر ميرزا آقاخان سعديبود ـ و تاب«رضوان»
را خود به شيوه گلستان پرداخت.»
میرزا ملکم خان ناظم الدوله از دیگر متجددان
ایرانی است که با اهتمام به مساله تحول آموزشی، ایده های مدرن آموزشی را از دوران
پیشامشروطه به عصر استقرار مشروطیت رسانده است؛ ملکم خان از «کارخانه آدم سازی»
برای رسیدن به مدنیت جدید می نوسد و آن را در کنار کارخانه های صنایع از پایه های
اصلی نوسازی ایران می داند. وی هم به
مساله تغییر خط و اصلاح الفبای توجه می کند و آن را مکمل آموزش همگانی دختران و
پسران می داند. ملكم خان در بخش ديگري از ايدههاي مدرن خود به مساله تغيير
الفبا و تحول در خط فارسي نيز عنايت داشته و گذار از جهان سنتي را بدون دگرگوني
در خط غيرممكن دانسته است؛ وي حتي خط تازهاي اختراع و به جاي رسمالخط
قديمي پيشنهاد كرده است؛ آدميت در اين رابطه مينويسد: «ملكم در نقشه عمومي
اصلاح و ترقي ايران موضوع اصلاح خط فارسي را نيز منظور داشته بود. او در
زمره كساني بود كه سياق الفباي فارسي را يكي از علل انحطاط و عقب ماندگي
ايران از قافله علم و معرفت جديد و اصلاح آن را از شرائط تحقق اخذ تمدن غربي
ميدانست.»(فكر آزاديو مقدمه نهضت مشروطيت،ص75)
از دیگر متجددان ایرانی که به مساله تحول آموزشی
توجه داشته و آن را در پروژه مدرن اندیشی به تأمل گذاشته اند، میرزا عبدالرحیم
طالبوف تبریزی است؛ از نظر طالبوف «اگر ايرانيان به راز مدنيت پينبرند، و قدرت
محركي كه آنان را به ترقي رهنمون گردد در خود ايران توليد نگردد، وطن ما
راه انقراض در پيش خواهد گرفت.»(مسالكالمحسنين،ص231) بخش ديگري از فعاليت
قلمي و ايده پروري طالبوف معطوف به مسائل اجتماعي و انتقاد از فرهنگ ايراني
است؛ وي در اين رابطه و بر پايه نقش محوريكه به دانشآموزي و آموزش همگاني
قائل است و کتاب احمد را برای همین منظور می نگارد. طالبوف كه پروژه تجدد
در ايران را به امر معرفتيـ تاريخي تبديل نموده است، به مساله تغيير خط و
اصلاح الفبا نيز اشاره دارد و به تبعآخوندزاده، ملكمخانو... آن را براي تجديد
حيات فرهنگي ايران و تكميل باززايي فكريـ سياسي، ضروري ميشمارد. طالبوف در
اين مساله بر اصلاح خط با حفظ الفبا تاكيد داشت و با اين ايده خود توانست،
افكار و نظريات پيشكسوتان اصلاح خط را به روشنفكران بعدي كه در پي بازسازي
زبان فارسي و كارآمد كردن آن مطابق با نيازهاي فرهنگي زمان اهتمام داشتند،
پيوند زند. آدميت در جمعبندي از اين سير انديشگي راجع به خط و اصلاح يا
تغيير آن مينويسد:«طالبوف از طرفداران اصلاح خط بود نه تغيير الفبا. در اين
بارهاستدلال پيشروان اصلاح را تكرار نموده، به رساله«شيخو وزير» نوشته ملكمخان
اشارهايدارد... موضوعهايي كه طالبوف و پيش از او ديگران عنوانكردهاند ـ
بعدها از جانب خبرگان ادب فارسي شكافته شدهاند، گرچه كمتر انديشه نوي آوردهاند.»(انديشههايطالبوفتبريزي،ص86)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر