در سخن از مدرنیته و بنیان های تمدن مدرن، اصلاح دینی از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ ایده ها و کنش های مارتین لوتر در گذار از سنت کلیسایی و اعلان ایمان قلبی فرد مؤمن، به همراه انقلاب صنعتی، رنسانس هنری و ادبی و تجربه باوری و شک آوری خردمندانه، پایه های اولیه تمدنی را چهار قرن پیش ایجاد کردند که با گذار از تحولات زمانه و عصر روشنگری، اکنون در دوره مدرنیته جهانی شده، مأوا گزیده است. رویکرد اصالت تسمیه و بازشناختی از اهمیت محوری انسان در مقام فردی صاحب اختیار و اراده، ریشه آموزه های لوتر را در برپایی کلیسای درونی و ایمان شخصی به وجود آورد.
لوتر با اعتراض بر آموزه های کلیسایی که آدمی را بی اختیار
و در خدمت مطامع دنیوی پاپ، به وعده ثواب و عقاب آخروی، از زندگی واقعی و حیات
طبیعی دور می ساخت و در آرزوی بهشت برین، به آلودگی اعتقادی می کشاند، اعلامیه
مشهور خود را بر دیوار کلیسا منتشر ساخت و در همراهی و همرأیی با روح زمانه، از
ایمان فردی و اعتقاد قلبی سخن گفت؛ در آموزه لوتر ایمان برآمده از درون آدمی است و
اهمیت آن به باور شخصی است. آن گاه که لوتر اعتراض نامه اش را بر دیوار کلیسا نصب
می کرد، میان کشیشان فروش قطعه زمینی از بهشت در برابر دریافت مبلغی پول رواج
داشت. لوتر بر این کنش شورید و مؤمنان را از فریب کشیشان برحذر داشت. اکنون در
برخی از کلیساهایی که مدعی پیروی از آموزه های ایمانی لوتر هستند، آن کنش بی
خردانه قرون وسطایی به صورتی دیگر رایج شده است. در کلیساهایی از محرومیت فرهنگی و
اقتصادی مردمانی سوء استفاده می شود و در برابر اظهار ایمان داری، مبلغی یا پوشاکی
و یا خدماتی ارائه می شود. به این می اندیشم کجای آموزه های لوتری با این برخوردها
و تبلیغ دینی مطابقت دارد؟ در کجای این دعوت و ایمان داری، ارزش فردی انسانی پاس
داشته می شود؟ با کدامین خردمندی و ایمان داری می شود به فریب انسانی که از روی
استیصال و بی اطلاعی یا حل مشکل معیشتی، تن به تغییر دین در برابر دریافت خدماتی
می دهد، حکم دینی یا عقلانی داد؟ میراث ایمانی لوتر گرفتار ایمان های ساختگی
کلیسایی شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر