۱۳۹۲ آبان ۲۷, دوشنبه

بررسی کتاب گفتمان های معاصر اجتماعی


تاریخ معاصر ایران زمین در آشنایی با دنیای مدرن و فرهنگ و اندیشه مدرنیته پدیدار شد؛ تاریخی به غایت آشفته و در جدال قدیم و جدید که تمامی عرصه های فکری و اعتقادی و لایه های زیستی و زمینه های اجتماعی و سیاسی ایرانیان را به سنجش گرفت و اندیشه ها و هنرها و کنش های نوینی را به منصه ظهور رساند. در بیش از یکصد سال گذشته در آشنایی و همآوردی با دنیای مدرن، «گفتمان های معاصر اجتماعی»  در فرهنگ و جامعه ایرانی شکل گرفته اند که نشانگان حقیقت سیاست و بیانگر اندیشه ایرانیان در شرایط فعلی به شمار می روند؛ کتاب «گفتمان های معاصر اجتماعی» داستان این همآوردی اندیشه ایرانی با واقعیت های زیست-جهان در عصر اطلاعات و زمانه شبکه های اجتماعی را روایت می کند.
گردآوردندگان این کتاب- کاویان صادق زاده میلانی و آرام حسامی- که از کوشندگان حقوق بشری و نویسندگان مسائل اجتماعی و تاریخی هستند، با انسجام متنی اندیشه ها و آرای گوناگون، لایه ای از چندگانگی گفتمان های ایرانیان را ارائه می کنند؛ کتاب از 21 مقاله و مطلب تشکیل شده است.  
تنوع نویسندگان ومطالب، نشانگر چندگانگی رهیافت ها و دیدگاه هایی است که در گفتمان های معاصر ایران جریان دارند؛ گفتمان هایی که با گذار و گسست از سنت سیاسی و اجتماعی دهه های پیشین، در صدد راهگشایی معضلات جامعه ایران و حکایت دغدغه های نسل تازه ای از کوشندگان سیاسی و اجتماعی است. حجایت این کتاب، سیر تاریخی ظهور جنبش های نوین اجتماعی و اظهار وجود گفتمان های حاشیه ای است که با گذار از آشفتگی تاریخی و معرفتی به متن حیات اجتماعی و سیاسی ایرانیان تبدیل شده اند؛ شاید بتوان «عصر فیسبوک» را به همراه رخ نمایی جنبش سبز و آگاهی و تلاش در دستیابی به حقوق اقلیت های جنسیتی و دینی و قومی، محور اساسی و رکن پایه ای «گفتمان های اجتماعی معاصر» در ایران دانست. آرامان زند در نوشتار خود از دگردیسی سیاسی و معرفتی رنگ سبز می نویسد و آن را  در زمینه اعترضات مدنی  نسبت به نتایج به یغما رفته انتخابات ریاست جمهوری 88 به مداقه می گذارد. وی از کارکرد مدنی رنگ سبز و تبدیل آن به نماد مخالفت با حاکمیت و وجه سکولاریسی اش می نویسد. تبار تحول رنگ سبز از سمبلی دینی به نمادی سیاسی بخشی از این نوشتار را تشکیل می دهد. علی افشاری جنبش سبز را از ابعد ساختارشکنانه و ارتقای آن به نافرمانی مدنی به بحث می گذارد. رابطه جنبش سبز با جنبش دانشجویی و چیستی آن در گسست از شیوه های رادیکال و کلاسیک مبارزاتی، بخش های مرکزی نوشتار افشاری را شامل می شوند. بافت متنوع جنبش سبز و ساختارشکنی آن به باور نویسنده، تدوام گر این جنبش در حیات سیاسی و اجتماعی ایران بشمار می رود.
مهدی آقازمانی «مردمان عصر فیسبوک» را در پیوند «گفتمان های معاصر اجتماعی» ایرانیان به بحث گذاشته است؛ پرسش از پیدایی و چگونگی کارکرد شبکه های اجتماعی و جایگاه آن در شکل نوین روابط انسانی، نوشتار آقازمانی را به مفهوم هژمونی قدرت مردمی در راهیابی به دموکراسی پیوند می زند. نتیجه نوشتار ارزش منطقی فیسبوک در تعاملات اجتماعی و حیات سیاسی ایرانیان را مطرح می کند. محمد تهوری با مقاله «بیگانگی جنبش های معاصر ایران با عنصر خارجی دموکراتیزاسیون» از آسیب شناسی تاریخی جنبش اطلاحات و جنبش سبز می نیوسد؛ آفتی که دامنگیر جنبش ازادی خواهانه ایرانیان از مشروطیت تاکنون بوده و راه برون رفت آن را نویسنده در بهره گیری و ایجاد رابطه هدفمند و راهبردی با عنصر خارجی و آموختن از تجربه های جنبش های دیگر می داند. شاهد علوی نیز در نوشتار خود از «جایگاه اقلیت ای قومی در سیاست گذاری جمهوری اسلامی در پرتو بررسی برنامه های انتخاباتی مهندس موسوی» می پرسد. مقاله دقیق علوی نگاه موسوی به اقلیت های قومی را ذیل فرهنگ سیاسی اصلاح طلبی ارزیابی می کند و ساختارشکنی ساخت قدرت در ایران را در بازنگری به ایده های قومیت گرایی اصلاح طلبی و جنبش سبز، از رهگذر ایدئدلوزی زدایی و دستیابی به دموکراسی می داند. رحیم رشیدی در مقاله خود پدیده اقلیت های قومی را با پرسش «چرا کردها به جنبش یبز نپیوستند؟» به تحلیل می کشد. وی با اشاره به واقعیت غیرحقوق بشری نظام سیاسی ایران، تهی بودن جنبش سبز از درک حقوقی نسبت به اقلیت کرد را برآمدی از ماهیت ایدئلوژیک نظام و تاثیر آن در جنبش سبز می داند. به باور رشیدی با گسست از این زمینه، جنبش سبز می تواند در راستای دمکراتیک، همراهی قومیت های ایرانی را با خود داشته باشد.
صبا واصفی در مقاله «حذف مردهای زن، سانسور تن» از ستم جنسیتی بر زنان کرد در دهه شصت می نویسد و آن را برآمدی از پدیده ضدانسانی اعدام در جمهوری اسلامی می داند. نوشتار «برهنگی تبلور سرخوردگی های اجتماعی یا جنبش اعتراضی؟» از ویدا بالیخانی به گفتمان جنسیتی می پردازد که پیش از این دوران در فرهنگ سیاسی و اجتماعی ایرانیان از ضعف تئوریک و کنشگری رنج می برد؛ وی با بررسی اجمالی تاریخ اعتراضات جنسیتی زنان ایرانی از قرةالعین تا فراهانی، برهنگی را به عنوان ابزاری برای اعتراض به سرخوردگی های فردی و اجتماعی می داند که با نادیده گرفتن هویت جنسیتی، به جنبش اعتراضی ارتقا یافته است. کاویان صادق زاده میلانی نیز به پدیده و گفمان جنسیتی در «گفتمان های معاصر اجتماعی» ایرانیان پرداخته و آن را در تعامل با جنبش سبز به تحلیل گفتمانی برده است. اندیشه های میشل فوکو و مصداق یابی آن در تحرکات زنان در جنبش سبز و پرسش از هژمونی، هم ارزی و تفاوت دو جنبش سبز و زنان، از بخش های تئوریک این نوشتار بشمار می رود. نویسنده بر این باور است که جنبش سبز باید دال های شناور مانند دموکراسی، حقوق بشر و حقوق شهروندی را باید وارد تعاملات خود با جنبش زنان کرده و گفتمان بومی زنان ایرانی را در پیوند با گفتمان دموکراسی خواهی جایگزن کند.
نوشتار «تعامل جنبش سبز با فعالیت حق تحصیل تعامل تفکرات محافظه کار با تفکرات ساختارشکن» از پویان مکاری به معضل محرومیت از تحصیل در زمینه و تاثیر جنبش سبز می پردازد؛ آگاهی و حساسیت به حق تحصیل به باور نویسنده حاصل جنبش سبز و رکنی از «گفتمان های معاصر اجتماعی» است که امروزه جزو کنش های اجتماعی ایرانیان بشمار می رود. کیان بهنود در مقاله خود «جنبش سیاسی و مطالبات اجتماعی» به تحلیل از فاعل اجتماعی پرداخته و با گزارشی از اندیشه های جامعه شناختی، ایده خود را در پیوند با جایگاه جنبش سبز و خواست های اجتماعی-سیاسی در آن، به مفهوم ازادی فردی و تناوردگی اجتماعی و سیاسی سوژه مدرن کشانده است. امیر حسین گنچ بخش و مهرداد مشایخی با نوشتن از «فراسوی اصلاح و انقلاب: محاصره مدنی حکومت برای انتخابات آزاد» را به موضوع بررسی خود تبدیل کرده اند؛ استقرار و آگاهی «گفتمان های معاصر اجتماعی» ایرانیان در گسست از سوسیالیسم کلاسیک و گذار از مفاهیم دوگانه انقلاب و اصلاح، نویسندگان را به ایده «راهبرد محاصره مدنی حکومت برای انتخابات آزاد» می رساند.
پیام اخوان با مقاله «جامعه بهائی، حقوق بشر و ساخت هویت نوین ایرانی» پایه ای مدرن از «گفتمان های معاصر اجتماعی» را به بحث گذاشته است؛ بی تردید غفلت از هویت دینی نوین و تجدد اعتقادی در ایران معاصر که با جنبش بابی و آئین بهائی شورع شد، از تهی بودگی گفتمان ایرانی بشمار می رود؛ نیوسنده در مطلب خود این هوین نوظهور را بر اساس حقوق بشر و آزادی وجدان شهروندان ایرانی به مداقه گذاشته است. محس سازگارا با بررسی ضعف های تئوریک و تاریخی روشنفکران یاران به «میراث مندرس» آن ها اشاره داشته و گسست و گذار از آن را لازمه مدرن سازی «گفتمان های معاصر اجتماعی» دانسته است. فاطمه حقیقت جو با نوشتن از «جایگاه سکولاریسم در گذاز ایران به دموکراسی»، ایدئولوزی زدایی از سکولاریسم را در ملازمه با دموکراسی دانسته و امکان گفتگوی سازنده میان باورمندان به سکولاریسم و روشنفکری دینی را در رسیدن به حاکمیت قانون، تن دادن به صندوق رای و پذیرش اتحاد در عین تنوع و تکثر می داند. «موقعیت دموکراسی، حقوق بشر و نظام قضایی در جمهوری اسلامی ایران» نوشتار عبدالکریم لاهیجی است که به خلاهای قانونی در ایران می پردازد. اسلام زدایی از قانون ونظام قضایی به باور نویسنده می تواند به تحقق دموکراسی در ایران یاری رسانده و مردم ایران را به برخورداری ا حق تعیین سرنوشت و دستیابی به حقوق اجتماعی و سیاسی مندرج در میثاق های بین المللی و اعلامیه جهانی حقوق بشر برساند. عمادالدین باقی نراز عقیم ماندن گفتمان حقوق بشر در سنت معاصر ایرانی» را با نگاهی به روحاینت و حوزه های علمیه شیعه به بررسی می گذارد. ارام حسامی نیز در نوشتار «جنبش های اجتماعی- سیاسی و جهانی» گفتمان ایرانیان را در رابطه با پدیده و مفهوم جهانی شدن مدرنیته به بحث می گذارد. از دید نویسنده، ظهور جنبش های زیست محیطی و زنورانه و قومی در دنیای پسامدرن، به باروری و روزآمدی «گفتمان های معاصر اجتماعی» در ایران یاری رسانده و مطالبات و ایده های نوینی را در گسست از سنت مبارزاتی و روش های سیاسی و اجتماعی به وجود آورده است. حسین سیف زاده برخی از ایده های نوین در گفتمان ایرانیان را با بررسی دموکراسی خواهی و زیست واره اشراق واره ایرانیان در بازتولید ساختار غیردمکراتیک به تحلیل کشیده و سیطره سنت فرهنگی را در ناکام ماندن ایده های مدرن در جنبش های مدنی و اجتماعی مطرح کرده است.
آخرین متن کتاب «گفتمان های معاصر اجتماعی» گزیده ای از نامه محمد نوری زاد است که در پیگیری مطالبات اجتماعی و حقوق سیاسی شهروندان ایرانی به دنبال تقلب در انتخابات مورد توجه قرار گرفت و با نام جنبش سبز در حیات سیاسی و اجتماعی ایران معاصر به ثبت رسید. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

.