۱۳۹۱ دی ۲۳, شنبه

سنتگرایان مشروعه خواه و آئین بهائی(3)



اشاره ای هم به مفهوم و پدیده مشروطیت می کنم، که برای روشنگری در مفاهیم سیاست مدرن در آئین بهائیت و توضیح مخالفت سنتگرایان مشروعه خواه با مشروطیت و بهائیان ضرورت دارد؛ مشروطیت،اشاره به نوعی از سیاست و کشورداری است و در اندیشه سیاسی، حكومت‌ مشروطه‌ پديده‌اي‌ جديد است‌ كه‌ در واكنش‌ به‌ اقتدار سياسي‌ پيشينيان‌ و گسترش‌ طبقه‌‌ بورژوازي‌ در قرن‌ هيجدهم‌ و براي‌ محدود كردن‌ قدرت‌ سياسي‌ شاهان‌ و حاكمان‌ به‌ وجود آمد. اساس‌ فلسفي‌ دولت‌ مشروطه‌، نظريه‌ حقوق‌ طبيعي‌ بود كه‌ در قرن‌ هجدهم‌ از طرف‌ جان‌ لاك‌ در واكنش‌ به‌ انديشه‌هاي‌ ماكياوللي‌ و هابز كه‌ در خدمت‌ حكومت‌ مطلقه‌ بودند، عرضه‌ شد. در حقوق‌ طبيعي‌ اين‌ امر مسلم‌ گرفته‌ مي‌شود كه‌ هر انساني‌ ذاتاً آزاد آفريده‌ شده‌ و هيچ‌ مرجعي‌ حق‌ ندارد كه‌ اين‌ آزادي‌ را از بين‌ ببرد يا اين‌ كه‌ در آن‌ دست‌ اندازي‌ كند؛ اين‌ مساله اساسي‌ است‌ كه‌ دولت‌ را نماينده‌‌ ملت‌ و تبلور اقتدار جمعي‌ گردانيده‌ و زير مجموعه‌هاي‌ آزادي‌ در تمامي‌ عرصه‌ها، برابري‌ و وجود قانوني‌ براي‌ استقرار نظم‌ در جامعه‌‌ انساني‌ را به‌ وجود مي‌آورد.
در دوران‌ مدرن‌ بر پايه‌‌ همين‌ حقوق‌ طبيعي‌ بود كه‌ اجتماع‌ متشكل‌ انسان‌هاي‌ داراي‌ فرديت‌ به‌ شكل‌ جمع‌ آحاد و افراد به‌ وجود آمد و در همين‌ ديالكتيك‌ ميان‌ ساحت‌ جمع‌ و فرد، مفهوم‌(دولت‌) پديدار شد. با شكل‌گيري‌ دولت‌، ضرورت‌ قانون‌ اساسي‌ براي‌ استقرار نظم‌ در ميان‌ انسان‌ها يا همان‌ جامعه‌ ظاهر شد و مفاهيمي‌ چون‌ قانون‌، آزادي‌، برابري‌ و تفكيك‌ قواي‌ دولتي‌ براي‌ اداره‌‌ قانونمند جامعه‌ شكل‌ گرفتند. از طرف‌ ديگر چون‌ در نظام مشروطه حوزه‌ اقتدار دولت‌ در جغرافياي‌ مشخصي‌ و با قانون‌ معيني‌ اعمال‌ مي‌شود كه‌ در حقيقت‌ حافظ‌ نظم‌ داخلي‌ و مدافع‌ مملكت‌ از تجاوز بيگانگان‌ است‌، مفهوم‌ ملت كه‌ معرف‌ تشكل‌ متمايزي‌ بود كه‌ آن‌ را از ديگر تشكل‌ها و جامعه‌ها بر حسب‌ تفاوت‌هاي‌ اقليمي‌ و فرهنگي‌ و زباني‌ مشخص‌ مي‌كرد، پديدار شد.
بنيان‌ نظام‌ مشروطه‌، ايجاد نهادي‌ براي‌ قانون‌ گذاري‌ و تحول‌ در ساختارهاي‌ سياسي‌ و اقتصادي‌ را در دستور كار خود قرار داد؛ پارلمان‌ به‌ عنوان‌ ركن‌ قانونگذار نظام‌ مشروطيت‌ پايه‌هاي‌ اوليه‌ نهادهاي‌ سياسي‌ را در جامعه‌ استوار ساخت‌.
رویداد مشروطیت در ایران، برآمدی از شرایط اجتماعی، مسائل اعتقادی و تحول فرهنگی بود که از سده ای پیش از آن در تاریخ ایران زمین پدید آمده بودند؛ ریشه اولیه این جنبش در رویارویی نظامی ایران و روسیه قرار دارد که در آن جنگ منجر به از دست رفتن بخش عمده ای از خاک سرزمینی شد و بر ذهن و هویت برخی از نخبگان سیاسی و فرهنگی ضربات سرنوشت سازی وارد ساخت؛ شکست در آن جنگ ها که شروع تاریخ معاصر ایران را در خود جای داده است، ریشه در ناکارآمدی سیاست اجرایی از سویی و بی هودگی دیانت سنتی از سوی دیگر دارد. در آن دوران، مردان سیاست با ابزارهای قدیمی و طرح های ابتدائی به مصاف ارتشی مدرن در سلاح و صلاح رفتند که نتیجه ای جز شکست در پی نداشت. مردان دیانت نیز با تقدیرباوری و اعلان جهاد قدمائی، نتیجه ای جز تائید بن بست اعتقادی نمی توانستند به دست آورند.
در همان دوران با گشوده شدن راه های آشنایی ایرانیان با دنیای غرب، مسافران دیار فرنگ به انتقال مفاهیم و مضامینی پرداختند که سابقه ای در پیشینه تمدنی ایران زمین نداشتند. طرح مسائلی نظیر پارلمان قانون حقوق اجتماعی آزادی و... از جمله مواردی هستند که در سفرنامه های نخستین ایرانیان عازم دنیای غیرایرانی عصر قاجاریه ثبت شده اند؛ از آن پس بود که نخبگانی از علم آموزان و کنشگران سیاسی ایران در مقام دانشجو و شارژدافر، در تدوین رسالات نامه ها و تألیفات خود، با انتقال لایه های نظام دانایی مدرن انسان ها، به بازخوانی فرهنگ سنتی و بازنگری در اندیشه های ایرانی مبادرت نمودند و جریان منورالفکری را در دنیای پرتلاطم ایران به وجود آوردند.(صد سال اندیشه های ایرانی،ج1،ص115)
تحولی هم که در آموزه های دینی و اعتقادات مذهبی در دوره پیشامشروطه به وقوع پیوست، زمینه ای دیگر از جنبش مشروطیت را نشان می دهد؛ جامعه ای به غایت گرفتار در بی اخلاقی برآمده از انحطاط مذهبی و انسداد سیاسی و معضلات اقتصادی، استقبال قابل توجهی از انگاره های میرزا علی محمد شیرازی(باب) که درس آموخته مکتب شیخیه و آشنا با ایده های آخرت گرایی و آگاه به دگرگونی زمانه بود، به وجود آورد و شیعی گری در سرآغازهای نوسازی ایران زمین به محاق سنجش و بن بست های جدی اعتقادی و اخلاقی گرفتار شد. می توان در تاثیرات اجتماعی و سیاسی ظهور موعود بابی، به خفت و سرافکندگی شکست در جنگ های روسیه اشاره کرد که وجدان غبار گرفته و تسلیم شده به سرنوشت مقدر ایرانیان را به چالش کشید و ظهور موعود را برای رسیدن به آرمان های اخلاقی-مذهبی و اهداف میهنی روزآمد کرد. طرفه آن که بخش عمده ای از شکست در آن جنگ ها را اعتقادات تقدیری و سرنوشت باوری سنتی بر دوش می کشید و دست اندازی غیر ضروری و بعضن توطئه گرانه عده ای از پیشوایان دینی بر امور سیاسی و نظامی، پوسیدگی آن اعتقادات را بر مؤمنان و پیروان از عوام و برخی از خواص روشن گرداند و راه را بر تجدید مطلعی در آئین و آموزه های سنت فراهم ساخت.
در زمانه ای که اعتقاد قدمائی در انتظار ظهور موعود برای برقراری عدل و دادگستری بود و حاکمان به هم دستی پیشوایان مذهبی بیش از پیش بر ظلم و جور ناسخ و منسوخ پای فشرده و جان و مال و ناموس رعیت ایرانی را بازیچه مطامع خویش کرده بودند، میرزا علی محمد شیرازی داعیه موعودگرایی آغاز و اعلان ختم شریعت قدمائی را در شروع آئین نوپیدای معنوی خویش بنیان گذاشت. آموزه های باب در خصوص حکومت و سیاست، مبتنی بر مشروعیت دینی و آسمانی حکمرانی است و وی در رساله «قیوم الاسماء» از مشروعیت دینی سلطنت می نویسد و پادشاه را حاکم نماینده خدا می داند و منشا سلطنت را به قدرت الهی می رساند. اما با جداسازی حوزه دیانت از حکومت، آموزه های سیاسی نوین را ارائه می کند. همین اندیشه های اجتماعی و آموزه های آئین بابی است که در سیر تحولی و پالایش خویش در آئین بهائیت به جداسازی حوزه های حکمرانی الهی و حکومت دنیوی و بنیان آئینی معنوی و روادار ارتقا می یابد و راه را برای دگردیسی در اندیشه های سیاسی ایرانیان و همراهی و حضور کنش گران نوآئین در رویدادهای مشروطیت فراهم می سازد.
بر اساس روشنگری مساله مشروطه خواهی سنتگرایان مشروعه خواه و پدیده مشروطیت، می رسم به مفاهیم سیاست مدرن در آثار و ایده های بهائیان؛ مفاهیم و اعتقاداتی که با مخالفت سنتگرایان مشروعه خواه مواجه شد و در زمانه مشروطیت، فرهنگ و سیاست ایران را از تجدد اعتقادی دور و پدیده غیرانسانی بهائی کشی و بهائی آزاری را در جامعه ایران رقم زد.

ادامه دارد...

.