۱۳۹۱ مرداد ۱۵, یکشنبه

آوارگی؛ تاوان یکی از نویسندگان متهم به «براندازی» مصطفی خلجی

علی‌اصغر حقدار، یکی از نویسندگانی که به «براندازی نرم» متهم شده است، اکنون در ترکیه تقاضای پناهندگی داده است. مردمک در این باره با او گفت‌وگو کرده است.

ناشران و نویسندگان نیز به ویژه در سال‌های اخیر از گزند پرونده‌سازی‌ و بولتن‌نویسی‌ نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی در امان نبوده‌اند. اما آن‌چه پس از به قدرت رسیدن احمدی‌نژاد نهادینه شده و به «روال قانونی» تبدیل شده است، مبنا قرار گرفتن این پرونده‌سازی‌ها و بولتن‌ها برای هر نوع برخوردی با ناشران و نویسندگان در وزارت ارشاد و دیگر سازمان‌های فرهنگی است.

به این معنی که اگر وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران و یا یکی از رسانه‌های حکومتی، برای نویسنده یا ناشری پرونده‌سازی کند، این پرونده‌سازی گویی بخشنامه‌ای است که به تمامی نهادهای فرهنگی ابلاغ شده و ادامه کار برای آن نویسنده و یا ناشر سخت و در بعضی موارد محال می‌شود.

در دهه‌های اخیر، سانسور کتاب، لغو مجوز ناشران، پلمپ یا به آتش کشیدن کتابفروشی‌ها، دستگیری ناشران و نویسندگان، و در مواردی قتل نویسندگان، نیز در بستر و چارچوب همین پرونده‌سازی‌ها و اتهام‌زنی‌ها‌ صورت گرفته و می‌گیرد.

علی‌اصغر حقدار یکی از کسانی است که قربانی این سیاست جمهوری اسلامی در زمینه فرهنگ شده است. نام این نویسنده و پژوهشگر، جزو فهرستی است که از سوی نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی متهم به «براندازی نرم» شده است؛ اتهامی که برای خود این نویسنده نه تنها «عجیب» بلکه «مضحک» است.

سال گذشته جزوه‌ای با نام «زمزمه‌های رنگی» منتشر شد که نهاد خلق‌الساعه‌ای با نام «اندیشکده راهبردی امنیت نرم» آن را منتشر کرده بود. در این جزوه علاوه بر بعضی ناشران، ده‌ها نویسنده و مترجم نیز به تلاش برای «براندازی» جمهوری اسلامی متهم شدند.

این جزوه را می‌توان از روی وبسایت «جنگ نرم» از این نشانی دریافت کرد.

با انتشار این جزوه، علی‌اصغر حقدار فضا را چنان تنگ دید که تصمیم گرفت ترک وطن کند؛ اما از راه «پناهندگی».

اما این اولین بار نیست که جمهوری اسلامی نویسندگان را به چنین راهی می‌برد. پیش‌تر نیز کسانی مثل «عباس معروفی» پس از پرونده‌سازی روزنامه کیهان، این راه را انتخاب کرده‌اند. کسانی هم مثل بهرام بیضایی، امیرحسن چهل‌تن، شهریار مندنی‌پور و حسین بشیریه به بهانه تدریس و یا فرصت مطالعاتی، ایران را ترک می‌کنند.

علی‌اصغر حقدار، متولد ۱۳۴۴ در تبریز است. او طی دو دهه اخیر، حدود ۲۰ عنوان کتاب و سیصد عنوان مقاله در زمینه مشروطیت و تاریخ‌نگاری نوشته است. «قدرت‌ سیاسی‌ در اندیشه‌ ایرانی‌ از فارابی‌ تا نائینی» ‌، «فریدون‌ آدمیت‌ و تاریخ‌ مدرنیته‌ در عصر مشروطیت»، «محمد علی‌ فروغی‌ و ساختارهای‌ نوین‌ مدنی‌ «‌ و‌ «پرسش‌ از انحطاط‌ ایران» برخی از عناوین کتاب‌های حقدار است. ‌

اما سانسور مانع انتشار بعضی از آثار حقدار شده و از سال ۱۳۸۷ تا به امروز حدود ۵ عنوان کتاب علی‌اصغر حقدار در اداره کتاب وزارت ارشاد توقیف شده است: «گزیده مقالات محمد علی فروغی»، «مجموعه آثار میرزا فتحعلی آخوندزاده»، «تحولات فرهنگی-سیاسی در ایران معاصر»، «رسائل سیاسی عصر مشروطیت» و «صد سال اندیشه‌های ایرانی».

این پژوهشگر همچنین از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۹ جزو نویسندگان دائرة المعارف تشیع بوده است.

اما حساس‌ترین فعالیت حقدار دبیری مجموعه «اندیشه‌های ایرانی» بود که انتشارش از سال ۱۳۸۲ در انتشارات کویر آغاز شد. از این مجموعه تاکنون ۸ عنوان کتاب با روش تاریخ‌نگاری اندیشه و به صورت تک‌نگاری منتشر شده که سانسور، ادامه انتشار آن را در ابهام فرو برده است.

علی‌اصغر حقدار که اکنون از ایران خارج شده و خود را به دفتر امور پناهندگان سازمان ملل متحد در ترکیه معرفی کرده، به چند سوال مردمک درباره فعالیت‌هایش، مضامین آثارش و همچنین موضوع مهاجرت، به صورت مکتوب پاسخ داده است.

***
با توجه به این‌که شما دبیر مجموعه «اندیشه‌های ایرانی» در انتشارات کویر بودید، چرا جمهوری اسلامی نسبت به فعالیت شما در این انتشاراتی حساس بود. کاری که شما می‌کردید چه ضرری را متوجه نظام جمهوری اسلامی می‌کرد؟

مخالفت جمهوری اسلامی با مجموعه «اندیشه‌های ایرانی» ناشی از مخالفتش با هر آن چیزی است که نشانی از آزادی‌خواهی و اندیشه مستقل دارد.

مجموعه اندیشه‌های ایرانی، روشنگری و آشنایی با پیشینه روشنفکری در ایران از عصر مشروطیت تا دوران معاصر را در دستور کار خود قرار داده بود. این مجموعه صرفا یک کار تاریخی و فرهنگی بود.

بزرگان اندیشه و فرهنگی که غفلت تاریخی، خدمات آنان را به فراموشی سپرده بود، با انتشار تک‌نگاری‌هایی به پیشخوان کتابفروشی‌ها می‌آمدند؛ کسانی نظیر محمدعلی فروغی، فریدون آدمیت، میرزا ملکم‌خان ناظم‌الدوله، جزو نخبگانی بودند که در سلسله کتاب‌های اندیشه‌های ایرانی توسط من و دیگر دوستان نوشته شد.

متأسفانه در جامعه‌ای که فاقد حافظه تاریخی است، این بزرگان هر لحظه و از طریق رسانه‌های جمعی دولتی به عنوان خائن معرفی می‌شدند، طبیعی بود که جلوی انتشار اندیشه‌ها و تحلیل اندیشه‌های آن‌ها گرفته یا به سانسور وتوقیف گرفتار شوند.

شما به عنوان کسی که تحقیقات فراوانی درباره مشروطیت و تاریخ نگاری انجام داده‌اید، وضعیت این نوع تحقیق‌ها را در ایران امروز چگونه ارزیابی می‌کنید و چه موانعی از سوی حکومت در این زمینه وجود دارد؟

تحقیقات مشروطیت در ایران امروز، در مقایسه با واقعیت تاریخی آن، به شدت از بی‌توجهی رنج می‌برد. یکی از علل این بی‌توجهی، برخورد خصمانه نهادهای اجرایی و فرهنگی کشور است که پای در گریبان «مشروعه‌خواهی» و سر در آستان گذشته‌گرایی دارند.

تردیدی نیست که مشروطیت با تمامی لایه‌های آن، موضوعی مدرن و در گسست از سنت و گذشته معنا پیدا می‌کند. مشروطیت سرآغاز مدرنیزاسیون در ایران و آبروی تاریخی و اخلاقی ایرانیان است.

همین مساله در دوران ما، به ارزش‌گذاری غیرفرهنگی آلوده شده و به زعم متصدیان خودخوانده فرهنگ و سیاست، مشروطیت و بنیان‌های مدرن آن، دشمنان قسم‌خورده دین و کشور و دولت به‌شمار می‌روند.

این قرائت که از واقعیت به‌دور است، موانعی را به پژوهشگران مشروطیت تحمیل کرده است؛ نظیر عدم دسترسی به منابع کتابخانه‌ای، اعمال سانسور بر تحقیقات و تألیفاتی که در جهت زمینه‌های سیاسی-اقتصادی و فرهنگی مشروطیت نوشته می‌شوند؛ از بین بردن امنیت اجتماعی و شغلی برای کسانی که در این زمینه‌ها دستی در تألیف دارند.

متأسفانه بیشتر نویسندگانی که خارج از موارد تعریف و حمایت شده حاکمیت به پخش و نشر اندیشه و ادب می‌پردازند، یا در چنبره گرفتاری‌های تحمیلی وزارت ارشاد افتاده‌اند و یا اینکه مهاجرت تحمیلی را به جان خریده و به اجبار، جلای وطن و سرزمین می‌کنند.

تأکید بر سکولاریسم و لائیسیته در آثار شما مشهود است؛ این نوع تفکر چه اندازه در میان قشر فرهنگی و نخبه ایران نفوذ دارد؟ آیا می‌توان از این نظر به آینده ایران امیدوار بود؟

لائیسیته امروز در جریان فکری و سیاسی ایرانیان به ضرورتی حیاتی تبدیل شده است. هم‌چنان که اصول سکولاریسم هم در جامعه رو به افزایش بوده و این هر دو حاصل رشد اندیشه و شعور انسانی، به واسطه سیطره حاکمیت دینی و به هم ریختگی حوزه‌های فرهنگی و اخلاقی در مسلخ ارزش‌گذاری دیندارانه است.

اکنون مطالبات ایرانیان حول محور جدایی دین و دولت (لائیسیته) و حفظ و رعایت ارزش‌های دینی خارج از دانسته‌های علمی و یافته‌های فلسفی (سکولاریسم)، به احترام حوزه‌های شخصی و اجتماعی انسان‌ها، جمع شده است.

با اینکه نخبگان ایرانی در انتقال و شفاف سازی مقولات و مفاهیم سکولاریسم ولائیسیته، دچار نوعی کم‌کاری و در برخی موارد کج‌کاری هستند، اما طیبعت رشد یابنده انسانی و فرایند پیشرفت جامعه به آزادی انسان، که در میان ایرانیان به بار نشسته و در آستانه باردهی و شکوفایی جوانه‌های اولیه‌اش به سر می‌برد، آینده دموکراتیک و آزاد را در چشم‌انداز واقعیت‌های پدیدار شده در ذهن و زبان ایرانیان عینی‌تر ساخته است.

چه قدر فکر می‌کنید که در خارج از ایران بتوانید فعالیت‌های تحقیقاتی خود را ادامه دهید؟ آیا در شرایط کنونی ایران، مهاجرت اهالی فرهنگ به خارج از کشور، به نفع فرهنگ ایران است یا به ضرر آن؟

تحقیقات و زندگی در اندیشه، مساله‌ای نیست که مقید به زمان و مکان خاصی باشد؛ نویسنده درست است که‌ زاده سرزمین معینی است، ولی در مجموعه حیات بشری و جهان به علایق خود می‌پردازد. من ریشه در خاک ایران دارم و سرزمین مادری‌ام، مرا پرورانده و به بار نشانده است.

مخاطب من در داخل است و نوشته من در آسیب‌شناسی مسائل و مشکلات کشورم قرار دارد. ایران‌زمین باید نخستین استفاده‌کننده از آموخته‌ها و نوشته‌هایم باشد.

بدبخت کشوری که نویسنده‌اش برای نوشتن و اندیشیدن راه مهاجرت پیش می‌گیرد و در دنیایی که برای اندیشه همه نوع امکانات فراهم می‌کنند، نویسنده ایرانی تاوان اندیشه و نوشتن را با آوارگی می‌دهد. 

 ۰۳ مهر ۱۳۹۰

آزادي زنان ايران تابعي از جنبش مشروطيت و گرفتار در اقتدار اسلاميان (بمناسبت سالگرد درگذشت صديقه دولت آبادي)

ششم مرداد،سالگرد درگذشت صديقه دولت‌آبادي، دانش آموخته دنياي مدرن، برآمده از آموزه هاي مشروطيت و فعال حقوق زنان ايراني است؛ به همين مناسبت اشاره به تاريخ دگرگوني آزادي بانوان را در ايران عصر مشروطيت و دوره جمهوري اسلامي، خالي از فايده نيست.
جنبش مشروطيت در كليت خود، استقرار بنيادهاي سياسي مدرنيته در ايران زمين است؛ مشروطيت در سير تحولي اش در جامعه ايران، نظام قضايي را به دگرديسي بنيادين كشاند؛ فرهنگ سنتي را از قالب مذهبي و خرافي درآورد. كودكان و جوانان ايراني را در آموزش و پرورش همگاني به تربيت مدني راهبر شد. تماميت ارضي ايران زمين را با پادشاهي پهلوي به سيستم ملت-دولت مدرن رساند. شرايط معيشتي محدود ايران را به گردونه اقتصاد جهاني وارد كرد. آرزوهاي ايرانيان در دستيابي به ارتش متحدالشكل و بهداشت عمومي، محقق ساخت. با اين همه جلوه هايي كه مشروطيت/مدرنيته در كمتر از يك قرن-با فراز و نشيب ها و بحران آفريني ها- بر ايرانيان ارزاني داشت، اگر در توجه به حقوق انساني بانوان ايراني از حضور در مراكز آموزشي تا آزادي انتخاب پوشش و رسيدن به مشاركت سياسي و برابري حقوقي، برخوردار نمي شد بي ترديد مشروطيت پروژه اي ناتمام مانده بود.
گام نخست در احقاق حقوق زنان و دختران ايراني، با ورود آنان به كلاس هاي درسي برداشته شد؛ پس از آن در روز ملي آزادي زنان، حقوق اجتماعي زنان به رسميت شناخته شد. با تأخيري سي ساله، زنان ايراني به حقوق سياسي در انتخاب شدن و انتخاب كردن نمايندگان پارلمان و مجلس سنا يافتند. با پشتوانه قوانين مدرن در سيستم قضايي ايران بود كه زنان قدم به قدم، از برابري قانوني در حق طلاق-حق حضانت و... برخوردار شدند. بانوان متجددي نظير صديقه دولت آبادي، فرخ رو پارساي، مهرانگيز منوچهريان و ... با تلاش هاي طاقت فرسايي، توانستند ايده ها و آرمان هاي مشروطه خواهان و شخصيت هاي متجدد را در جامعه رو به توسعه ايران تثبيت و بر جور و ظلم سنتي خط بطان بكشند؛ صديقه دولت آبادي در اين زمينه ها، جزو پيشگامان و آغازگران پروسه تجدد اجتماعي و پيوند آن در آزادي زنان ايران بشمار مي رود؛ فعاليت صميمانه آن بانوي دانا در شش دهه از عمر پربارش، از عرصه هاي مطبوعاتي و نويسندگي تا حضور در كانوان هاي بانوان و كنفرانس هاي بين المللي زنان، گوياي حقانيت تلاش هاي بانوان ايران زمين و واقعيت تجدد جنسي و اخلاقي است؛ صديقه دولت آبادي اموخته دنياي مدرن و باورمند به رعايت حقوق زنان، با صلابت تمام عرصه هاي مختلف زندگي عاري از تبعيضات را در ذهن و زبان بانوان ايراني به شفافيت و صميمت زنانه فرياد زد و زنان را به حقوق انساني خود آشنا ساخت.
فرايند آزادي زنان ايراني در همراهي ادبيات مدرنيستي كه از درد و رنج هاي زنان شكل مي گرفت، زبان گوياي خود را يافت و فرهيختگاني چون فاطمه سياح، فروغ فرخزاد و... ادبيات زنانه را پي افكندند. در گستره تاريخ مشروطيت ايران، ساحت زنانه توانست خود را بر تارك تاريخي-اجتماعي كشور نشانده و بيش و پيش از سرزمين هايي ديگر، افتخارآميز شعور و منش ايراني را در گذر از تاريخ مردسالارانه به ثبت رساند.
فاجعه ملي در بهمن 1357 تمامي دستاوردهاي مشروطيت را به تلافي دور شدن سنت گرايان مشروعه خواه از صحنه هاي زندگي ايرانيان، به حالت تعليق درآورد و شكي نست كه در اين فاجعه، زنان و بانوان ايراني بيشترين ضربه و خسارت را متحمل شدند؛ در زمانه جمهوري اسلامي، بانوان ايراني از حداقل ترين حقوق انساني خود محروم و تمامي قوانين مصوبه در برابري آنان با مردان، از گردونه تصميم و اجرا خارج و دستورات تبعيض آميز، بر پايه انگاره هاي خرافات سنتي حاي آن ها را گرفتند.
تاريخ زنان و بانوان ايران، تاريخ دستيابي به حقوق انساني در دهه هايي بعد از مشروطيت و از دست رفتن آزادي آنان و تحقير هويت جنسي و اخلاقي شان در سي سال حكومت اسلامي است؛ ياد انديشه و تلاش هاي صديقه دولت‌آبادي را در زمان عسرت و خفقان براي آحاد ايرانيان و در راهسپاري به احقاق حقوق انساني شهروندان و بانوان ايراني گرامي مي داريم و مطالبات حقوقي زنان را سرلوحه خواسته ها و شعارهاي جنبش مدني ايران مي دانيم. بر آستانه انساني زنان و بانوان ايراني كه در زير خفقان سياسي و تحميل حجاب اسلامي، بي شائبه در عرصه هاي سياسي-اجتماعي-حقوقي-ادبي و... كوشا هستند، اداي احترام مي كنيم؛ زناني كه با تمامي وجودشان در برابر تبعيض هاي مذهبي ايستاده و حقوق انساني خود را طلب مي كنند.

.