در موقعي كه ما از مختاريت آذربايجان در جريده خود بحث ميكنيم، هدف بعضي تعرضات ميشويم و اين اعتراض را كه بر ما ميكنند نتيجه يك اشتباهي است كه معترضين نمودهاند. تركهاي قفقازيه و مسلمانان ماورا قفقاز در موقعي كه ميشنوند ما از مختاريت آذربايجان بحث ميكنيم گمان ميكنند كه مقصود ما آذربايجاني است كه در قلمرو دولت ايران است كه مركز آن تبريز است و هر وقت « برادران آذربايجاني» ميگوييم، همچو گمان ميكنند كه مقصود ما برادران آذربايجاني است كه در مملكت ايران اقامت دارند. اين اعتراض از نقطهنظر منطقي هر قدر بعيد است، همان اندازه هم از نقطه نظر اشتباه لفظي صحيح و به جا است. زيرا امروز آذربايجان در اصطلاح جغرافيايي محدود به آذربايجان جزو مملكت ايران است كه در ماوراي رود ارس است كه سرحد فاصل روسيه و ايران است و به اين خط مخصوص علم شده است.
ولي اگر از نقطه نظر سياسي هم نباشد از نقطهنظر قوميت كلمه آذربايجان شامل حكومتنشينهاي ايروان، گنجه و باكو هم ميشود و اين خطه هم آذربايجان است. از يك خطاب رسمي جغرافيايي استفاده نموده و اذهان اشخاصي را كه بر ضد فرقه مساوات عدم مركزيت ترك هستند مغشوش مينمايند. در يكي از جرايد محلي باكو چندي قبل اين مساله اشاعت داده شد كه چنان چه گرجيها، لوزستان و طرابوزان و ارامنه كردستان تركيه را ميخواهند جزو مملكت خود نمايند، همين طور ملت پرستان ترك هم مايلند كه يك قسمت از ايران را موضوع و جزو خود نمايند. در اين خصوص در آذربايجان خيلي بحثها شده ولي ضمنا هم خودشان جواب ثابت داده و فهميدهاند كه مقصود ما چيست.
ما به بعضي آنتريكهاي سياسي و به قلمهايي كه با دسايس سياسيه در روي كاغذها گردش ميكنند و هر چه مينويسند از قبيل سنگ به تاريكي انداختن است براي پيشرفت مقصود خودشان، كاري نداشته و اهميتي هم ندادهايم. زيرا ما ميدانستيم اين مساله در نزد ذيالعقول آشكار و مقصود ما مفهوم ارباب بصيرت است. و حرفهاي ديپلوماتهاي كوچهگرد را كه بعضي مطالب از خود اختراع و مذاكره مينمايند، افسانه ميپنداشتيم و صرف وقت را هم براي مباحثه در اين مساله لازم نميدانستيم. زيرا همچون گمان ميكرديم كه خود ايرانيها هم به اين افسانهها اعتنا نخواهند كرد.
ولي حالا با كمال حيرت ميبينيم كه مساله مطابق با ظن ما نبوده به تجزيه آذربايجان از ايران نه تنها افسانهگوها و نقالها باور كرده، بلكه مطبوعات ايران هم باور كردهاند. جريده ارشاد منطبعه تهران در بحث از اين مساله خيلي طغيان كرده، فرياد واملتا، واوطناي خود را بلند كرده است. چه شده است؟ اگر بپرسيد ميگويد كه مسلمانان قفقازيه ميخواهند آذربايجان ايران را از ايران تجزيه نموده و به خود ملحق نمايند. اين مساله را كه اظهار كرده، آچيق سوز كه ميگويد
« مردم قفقاز جمهوريت ميخواهند و براي آذربايجان هم مطالبه استقلال داخلي مينمايند.» از قراري كه جريده ارشاد مينويسد، اين جمله در جريده آچيق سوز مطبوعه بيست و سيم صفر بوده است ما به اين شماره مراجعه و مطالعه كرديم، همچو جملهي به اين عبارت بوده يا نبوده، زيرا ما در جريده خود مكرر از مختاريت آذربايجان بحث كردهايم. جريده ارشاد از كلمه آذربايجان معناي معروف در ايران را موضوع قرار داده و ميگويد اين قدم را كه مسلمانان قفقازيه برداشتهاند ضربه بزرگي به استقلال ايران و مداخلات غير مشروع در امورات داخلي ايران است. جريده ارشاد كه قضيه مختاريت آذربايجان را مطابق فهم خود تفسير و مساله را هم مسلم فرض نموده، قارئين خود را ارشاد كرده و ميگويد كه آيا ميدانيد اين فكر برادر كشانه از كجا به فرقه مساوات تلقين شده است و مروج اين سياست ناهنجار كيست؟
نظر به عقيده ارشاد در اين مساله دسيسههاي زيادي موجود ميباشد. ارشاد همچو خيال ميكند كه اين فكر از طرف روسهايي كه با حكومت جديد روسيه نتوانستهاند متحد شوند به فرقهي مساوات تلقين شده و اين روسها اين فكر را به مساوات تلقين كردهاند، از آن رسواهايي هستند كه مايل نيستند، ملتي در دنيا داراي استقلال و سعادت باشد. جريده ارشاد تهران ميگويد كه خائنيني كه مايلند آذربايجان را رفته رفته در تحت تسلط و استيلاي روسيه قرار دهند، وقتي كه قصدي ندارند و سروكار باديدند آزاديخواهان روسيه بر اين آذربايجان سو هيچ ملتي ندارند، اين بود كه به فرقه مساوات نزديك و داخل مذاكره و اتحاد كردند و در مذاكرات خود به فرقه مساوات اظهار داشتند ايام سعادت و راحت ملل مملكت وسيع روسيه در رسيد. دموكراسي روسيه حقوق اين ملل را كه امپراتوري روسيه را تشكيل ميدهند، تصديق كرد و در اين صورت شما تركهاي قفقازيه هم داراي همين حقوق و امتياز خواهيد بود. ولي اين مساله را نبايد فراموش كنيد كه عده نفوس شما در قفقاز نسبت به ساير ملل كمتر است و خوب است كه براي تقويت قوميت و تزييد نفوس، آذربايجان را هم به خود ملحق نماييد. تا در ميدان اقتصاد و سياست از ساير ملل عقب نمانيد و بتوانيد در جاده ترقيات قدم زنيد.
جريده ارشاد در صورتي كه فكر خود را اساسا بر روي يك اشتباهي تاسيس نموده و با دلايل واهيه خود بعضي توضيحات در اين خصوص ميدهد، البته حق دارد كه شروع به داد وفرياد نموده و بگويد كه ايرانيها، اي آذربايجانيها، فرقه مساوات ميخواهد كه آذربايجان را ببرد، برخيزيد و نگذاريد. در صورتي كه هيچ موضوعي براي فرياد و فغان كردن موجود نيست و مساله در كمال وضوح است. اگر به سياسون اين مساله معلوم نباشد كه ساكنين جنوبي رود ارس را آذربايجاني و ساكنين شمالش را ازبك ميگويند، ولي به آذربايجانيها كه در هر دو طرف رود ارس اقامت دارند، معلوم است كه ساكنين قطعه آذربايجان ايران و آذربايجان ما (روسيه) از نژاد و قوميت واحدند. و بدون شبهه ميدانند كه مسلمانان قفقازيه زبان تركي و ادبيات خود را از زبان و ادبيات آذربايجاني مينامند. و حكومت نشين خود را نيز آذربايجان روسيه خطاب مينمايند.
كلمه آذربايجان از آذربادگان مشتق است. وجه اشتقاق هم از كلمه آذر است. كه آتشكدههاي عتيقه موجوده در اطراف باكو هم شاهد بر اين مدعا هستند]؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر